وقتی داداشت بود و...... 🫐🍪🗿( چند پارتی )p³
.
.
وقتی دید ا.ت سخت مشغوله لبخند خبیثی زد و اروم اروم به دخترک نزدیک شد.... طبق محاسباتش اگه با دسته جارو که الان حکم نیزه رو داشت به ا.ت ضربه میزد با سر میرفت تو سطل اب و کارش ساخته بود!
کوک « وقتی مطمئن شدم کارش ساخته اس و بدون هیچ مشکلی نقشه شومم اجرا میشه، زیر چشمی نگاهی به یونگی انداختم و موقعی که دیدم حواسش نیست دسته جارو رو بالا اوردم و.....
ا.ت « تمیز کردن زمین با موفقیت انجام شد و زمانی که میخواستم با خیال راحت برم استراحت کنم یه جسم سفت محکم به کمرم خورد و با وجود تموم تلاش هام برای حفظ تعادلم با سر رفتم تو سطل اب و به فنا رفتم!
_ا.ت عصبی برگشت و زمانی که میخواست اون دسته طی رو بزنه تو سر کوک جاخالی داد و دسته با ضرب به گیتار یونگی برخورد کرد......
کوک « بدبخت شدیم.... فقط بدوووووو
ا.ت « زمانی که از خونه پریدیم بیرون فقط بشقاب و دسته جارویی بود که از میلی متریمون میگذشت و پخش زمین میشد....
یونگی روی گیتارش حسابی حساس بود و اگه میگرفتمون شبیه گیتار مون میکرد! طبق معمول فقط جین هیونگ یا نامجون هیونگ میتونستن جون ما رو نجات بدن.... در حالی که عین خر میدویدیم پس گردنی ای به کوک زدم و نتیجه اش یه لگد وحشتناک از سمت این پسره ی وحشی بود..... حالا چه غلطی بکنیم مرتیکه؟؟؟؟
کوک « نمیدونم فقط باید از دسترس یونگی هیونگ خارج بشیم
یونگی « میکشمتوننننننننن برگردین اینجا ببینم حقه باز هااااا
ا.ت « کوک چرا اینقدر سرعتش زیاده؟؟؟؟؟ مگه جت بسته؟؟؟؟
کوک « نمیدونم ولی اگه گرفتت قول میدم برات بستنی خیرات کنم
ا.ت « بستنی بخوره تو سرت یه غلطی بکن جئون جونگ کوک
((نیم ساعت بعد _خوابگاه پسرا))
جین « خواهر و برادر دردسر ساز *خنده
نامجون « باید از یونگی عذرخواهی کنید و یه گیتار دقیقا شبیه همون گیتار بخرید! باشه بچه ها؟
ا.ت « کوک باید بخره
جیهوپ « جفتتون گند زدین پس باید جفتتون پول بزارید
ا.ت « دلت میاد خواهرت پول بده؟
کوک « دل که هیچ قلومم میاد! اصلا همشو هم بدی مخالفتی ندارم
ا.ت « عجب ادم......
*یونگی وارد میشه
کوک « یا مسیح مونی دستم به پیژامه ات نجاتم بده
یونگی « با زبون خوش بیاین اتاقم کارتون دارم
کوک « بیا بشین عزیزم یه لیوان آب بخور
جین « ببین کوک پاتو بزاری تو آشپزخونه یه لیوان بشکنه میزارم یونگی تیکه تیکه ات کنه
یونگی « یه جوری میگی تیکه تیکه ات کنه انگار حیوون درنده ام
جین « داداش ابهت از چشات میباره.... برای همین میگم واگرنه این دوتا عین خر از شمال به جنوب سئول رو طی نمیکردن
یونگی « هوفففف
جیمین « میرم چایی بیارم
تهیونگ « قربون دستت عروس خانم
یونگی « تو هم دلت کتک میخواد؟؟؟
تهیونگ « کتک چطور نوشته میشه ؟
.
وقتی دید ا.ت سخت مشغوله لبخند خبیثی زد و اروم اروم به دخترک نزدیک شد.... طبق محاسباتش اگه با دسته جارو که الان حکم نیزه رو داشت به ا.ت ضربه میزد با سر میرفت تو سطل اب و کارش ساخته بود!
کوک « وقتی مطمئن شدم کارش ساخته اس و بدون هیچ مشکلی نقشه شومم اجرا میشه، زیر چشمی نگاهی به یونگی انداختم و موقعی که دیدم حواسش نیست دسته جارو رو بالا اوردم و.....
ا.ت « تمیز کردن زمین با موفقیت انجام شد و زمانی که میخواستم با خیال راحت برم استراحت کنم یه جسم سفت محکم به کمرم خورد و با وجود تموم تلاش هام برای حفظ تعادلم با سر رفتم تو سطل اب و به فنا رفتم!
_ا.ت عصبی برگشت و زمانی که میخواست اون دسته طی رو بزنه تو سر کوک جاخالی داد و دسته با ضرب به گیتار یونگی برخورد کرد......
کوک « بدبخت شدیم.... فقط بدوووووو
ا.ت « زمانی که از خونه پریدیم بیرون فقط بشقاب و دسته جارویی بود که از میلی متریمون میگذشت و پخش زمین میشد....
یونگی روی گیتارش حسابی حساس بود و اگه میگرفتمون شبیه گیتار مون میکرد! طبق معمول فقط جین هیونگ یا نامجون هیونگ میتونستن جون ما رو نجات بدن.... در حالی که عین خر میدویدیم پس گردنی ای به کوک زدم و نتیجه اش یه لگد وحشتناک از سمت این پسره ی وحشی بود..... حالا چه غلطی بکنیم مرتیکه؟؟؟؟
کوک « نمیدونم فقط باید از دسترس یونگی هیونگ خارج بشیم
یونگی « میکشمتوننننننننن برگردین اینجا ببینم حقه باز هااااا
ا.ت « کوک چرا اینقدر سرعتش زیاده؟؟؟؟؟ مگه جت بسته؟؟؟؟
کوک « نمیدونم ولی اگه گرفتت قول میدم برات بستنی خیرات کنم
ا.ت « بستنی بخوره تو سرت یه غلطی بکن جئون جونگ کوک
((نیم ساعت بعد _خوابگاه پسرا))
جین « خواهر و برادر دردسر ساز *خنده
نامجون « باید از یونگی عذرخواهی کنید و یه گیتار دقیقا شبیه همون گیتار بخرید! باشه بچه ها؟
ا.ت « کوک باید بخره
جیهوپ « جفتتون گند زدین پس باید جفتتون پول بزارید
ا.ت « دلت میاد خواهرت پول بده؟
کوک « دل که هیچ قلومم میاد! اصلا همشو هم بدی مخالفتی ندارم
ا.ت « عجب ادم......
*یونگی وارد میشه
کوک « یا مسیح مونی دستم به پیژامه ات نجاتم بده
یونگی « با زبون خوش بیاین اتاقم کارتون دارم
کوک « بیا بشین عزیزم یه لیوان آب بخور
جین « ببین کوک پاتو بزاری تو آشپزخونه یه لیوان بشکنه میزارم یونگی تیکه تیکه ات کنه
یونگی « یه جوری میگی تیکه تیکه ات کنه انگار حیوون درنده ام
جین « داداش ابهت از چشات میباره.... برای همین میگم واگرنه این دوتا عین خر از شمال به جنوب سئول رو طی نمیکردن
یونگی « هوفففف
جیمین « میرم چایی بیارم
تهیونگ « قربون دستت عروس خانم
یونگی « تو هم دلت کتک میخواد؟؟؟
تهیونگ « کتک چطور نوشته میشه ؟
۲۹.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.