فقط برای من پارت ³=
فقط برای من پارت ³=
رفتم داخل ک مادرم اومد سمتم
[علامت مادر تهیونگ ت م]
ت م:سلام پسرم خوبی
×:آره خوبم پدر کجاست؟
ت م:بالا توی اتاق کارشه
×:باشه با مادرم به سمت اتاق پدرم حرکت کردیم و دوتایی وارد شدیم
پ ت:خب خوش اومدی
×:چیکارم دارید؟
ک مادرم یهو گفت
م ت:تهیونگ من میخوام نومو ببینم چرا خب ازدواج نمیکنی آرزوی هر پدر مادری هست ک بچش ازدواج کنه
×:مامان من از همه ی دخترا یا زنا متنفرم دلم نمیخواد هیچکدوشمونو حتی نگاه کنم چه برسه بخوام باهاشون ازدواج کنم
پ ت:حرف نباشه بهت ۵ ماه وقت میدم اگ کسی رو پیدا نکردی خودم میبرمت اونی ک میخوام
م ت:ولی دختر خانواده ی لی خیلی خوبن خیلی خوشگله دخترشون میخوام اون عروسم بشه
×:پس عاقدو میارم شما باهاش ازدواج کن
بعدش با عصبانیت بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت عمارتم ک گوشیم زنگ خورد جونگ بود
[جونگ بادیگارد شخصی تهیونگ یا همون دست راستش علامت جونگ/]
/:سلام ارباب
×:چیزی شده؟
/:میشه تشریف بیارید دارک وب رئیس اون باندی ک وکیلتون رو کشتن گرفتیم تمام افرادش روهم کشتیم
×:هومم خوبه زودتر از شب پیش رفتین الان میام(سرد و جدی)
به راننده دستور دادم بره به دارک وب جایی ک من توش همه ی کار های مافیایی ام رو میکنم بعد از چند مین رسیدم رفتم تو صدای ناله ها جیغ ها تفنگ ها بوی خون با حس همه ی اینا آرامش خاصی گرفتم قدم هامو تند تر کردم به اون اتاقی ک اون مرتیکه رو گرفته بودن درو برام باز کردن رفتم نشستم روی صندلی چرمیم روبه روی مقتولم کسی ک قراره امروز از صدای جیغ هاش و التماساش لذت ببرم جام مشروبم رو پر کردم گرفتم دستم و جرعه ای ازش رو نوشیدم
(اسم رئیس اون بانده چن چن هستنش چینی هست)
×:خب میشنونم(اخم و جدی سرد)
چن چن:(پوزخند)فک کردی میتونی منو بکشی به همین راحتی ها هم نیس کیم
×:هه تو الان تو قفس منی ولی هنوز هم زبون درازی ک بد شد
بلند شدم رفتم سمتش کتمو در آوردم نزدیک تر شدم ترسو توی چشماش میتونستم ببینم پوزخندی زدم گفتم
×:حالا ک زبونت درازه باید قطعش کنم چونکه فک کنم بدونی ک کیم تهیونگ کسایی ک زبون درازن رو زبونشون رو میبره هوم؟
چن چن:هه فک کردی منم مثل مقطول های دیگتم ک هرکاری میخوای باهام کنی الاناست ک دیگ کارت تموم شه کیم(پوزخند)
×:اوههه حالا ببینم بعد از اینکه زبونتو بریدم بازم درازه
قیچی رو گرفتم دهنشو به زور باز کردم زبونشو با قیچی بردیم خونش همه جا پاشید
چن چن:اههه(گریه میکنه و جیغ میکشه)
×:خوبه همینو میخواستم
لاییککک👍🏻؟!
رفتم داخل ک مادرم اومد سمتم
[علامت مادر تهیونگ ت م]
ت م:سلام پسرم خوبی
×:آره خوبم پدر کجاست؟
ت م:بالا توی اتاق کارشه
×:باشه با مادرم به سمت اتاق پدرم حرکت کردیم و دوتایی وارد شدیم
پ ت:خب خوش اومدی
×:چیکارم دارید؟
ک مادرم یهو گفت
م ت:تهیونگ من میخوام نومو ببینم چرا خب ازدواج نمیکنی آرزوی هر پدر مادری هست ک بچش ازدواج کنه
×:مامان من از همه ی دخترا یا زنا متنفرم دلم نمیخواد هیچکدوشمونو حتی نگاه کنم چه برسه بخوام باهاشون ازدواج کنم
پ ت:حرف نباشه بهت ۵ ماه وقت میدم اگ کسی رو پیدا نکردی خودم میبرمت اونی ک میخوام
م ت:ولی دختر خانواده ی لی خیلی خوبن خیلی خوشگله دخترشون میخوام اون عروسم بشه
×:پس عاقدو میارم شما باهاش ازدواج کن
بعدش با عصبانیت بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت عمارتم ک گوشیم زنگ خورد جونگ بود
[جونگ بادیگارد شخصی تهیونگ یا همون دست راستش علامت جونگ/]
/:سلام ارباب
×:چیزی شده؟
/:میشه تشریف بیارید دارک وب رئیس اون باندی ک وکیلتون رو کشتن گرفتیم تمام افرادش روهم کشتیم
×:هومم خوبه زودتر از شب پیش رفتین الان میام(سرد و جدی)
به راننده دستور دادم بره به دارک وب جایی ک من توش همه ی کار های مافیایی ام رو میکنم بعد از چند مین رسیدم رفتم تو صدای ناله ها جیغ ها تفنگ ها بوی خون با حس همه ی اینا آرامش خاصی گرفتم قدم هامو تند تر کردم به اون اتاقی ک اون مرتیکه رو گرفته بودن درو برام باز کردن رفتم نشستم روی صندلی چرمیم روبه روی مقتولم کسی ک قراره امروز از صدای جیغ هاش و التماساش لذت ببرم جام مشروبم رو پر کردم گرفتم دستم و جرعه ای ازش رو نوشیدم
(اسم رئیس اون بانده چن چن هستنش چینی هست)
×:خب میشنونم(اخم و جدی سرد)
چن چن:(پوزخند)فک کردی میتونی منو بکشی به همین راحتی ها هم نیس کیم
×:هه تو الان تو قفس منی ولی هنوز هم زبون درازی ک بد شد
بلند شدم رفتم سمتش کتمو در آوردم نزدیک تر شدم ترسو توی چشماش میتونستم ببینم پوزخندی زدم گفتم
×:حالا ک زبونت درازه باید قطعش کنم چونکه فک کنم بدونی ک کیم تهیونگ کسایی ک زبون درازن رو زبونشون رو میبره هوم؟
چن چن:هه فک کردی منم مثل مقطول های دیگتم ک هرکاری میخوای باهام کنی الاناست ک دیگ کارت تموم شه کیم(پوزخند)
×:اوههه حالا ببینم بعد از اینکه زبونتو بریدم بازم درازه
قیچی رو گرفتم دهنشو به زور باز کردم زبونشو با قیچی بردیم خونش همه جا پاشید
چن چن:اههه(گریه میکنه و جیغ میکشه)
×:خوبه همینو میخواستم
لاییککک👍🏻؟!
۲۲.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.