ازدواج اجباری پارت ۹
مین سو: تو فلفل ریخته بودی
کوک: خوشت اومد
مین سو : تلافیشو سرت در میارم
کوک: ههه باشه
مین سو: این چیه؟؟ مزه زهر مار میده
کوک:😁😁 الکله توی جا آب ریختم
مین سو: پسره ...... پسره.....
کوک: راحت باش پسر... چی؟
که مین سو افتاد دنبالش کل خونه دنبالش بود تا رسید به کاناپه کوک اوفتاد مین سو افتاد روش که یه صدایی اومد وحشت ناک بود صدای رعو و برق بود همنجوری بغل کوک بودی
کوک: پاشووو لههه شدم دختر پشمک
مین سو پاشد از روی کوک
*****
دیگه ساعت ۱۲ بود خسته بودی رفتی سمت اتاق و در باز کردی خودت و انداختی روی تخت تا سرت و گذاشتی خوابت برد
صبح ساعت ۱۰ پاشدی یه کشی به بدنت دادی از روی تخت بلند شدی در باز کردی رفتی بیرون که دیدی اعضا داخل پذیرایین به همه سلام دادی رفتی آشپزخونه هیچی برای خوردن نبود داشتی غش میکیردی از گرسنه گی رفتی تو پذیرایی
مین سو: چرا هیچی تو یخچال نیست
کوک: چون نیست همشون اینجاس به شکمش اشاره کرد
داشتی میترکیدی از حرص
مین سو : آقای جئون مثل اینکه کتک های دیروز کم بود
شوگا: کوک از دختر کتک خوردی 😁
کوک: نخیرم داره دروغ میگه
مین سو: من دورغ میگم یا تو که دیروز نصف موهات توی دستم موند😏
کوک زیر لب: اییییی موهای قشنگ🥺دختره وحشی
کوک: نکنه دلت میخواد دفعه بعدی بجای فلفل تو غذات مرگ موش بریزم
مین سو: منم می مونم نگات میکنم😏
کوک اومد سمتت که کشیدی کنار و زیر پایی دادی با مخ خورد زمین
مین سو: واایییی پسر گلم تو چرا اینجا خوابیدی پاشو پاشو برو تو اتاقت کف پارکت که جای خواب نیست
کوک بلند شد اعصابش خورد بود فقط میخواست بزنه این مزاحمه چند روزه رو بکشه پاشد سر پا نامجون و جین که متوجه کوک شدن اومدن جلوش
نامجون: کوک بسه دیگه
کوک: هیونگ.. برو اونور
مین سو: بزار بیاد ببینم میخواد چی کار کنه( مین سو هم که ول کن نیست😐🔪)
از اونور جیمین اومد جلوی مین سو بگیره
مین سو: آخه کوچولو چرا اینقدر اعصبانی گوگولی عیب نداره بیبی کوچولو خودم برات شکلات میخرم یادت بره هومم؟😏😁
کوک : فقط دستم بهت برسه زندت نمیزارم دختره از خود راضی
نامجون: بسه کوک این چه حرفیه میزنی
مین سو: کوچولو من با بچه های زیر دوسال دعود نمیکنم مسئولیت داره
مین سو این و گفت و دست جیمین و زد کنارو الفرار میدونست دیگه دفاع نامجون و جین بی فایده اس رسید به در بازش کرد رو به کوک: خدافظظظ بیبی موچی و در رو بست
جیمین: این با من بود😐
تهیونگ : نه بابا با کوک بو.....
کوک : می کشمت
کوک دست نامجون زد کنا رو افتاد دنبال مین سو
(حالا این خونم بغل جاده پشتشم جنگل بود ) از تو جاده که معلوم بود نیست رفت سمت جنگل که مین سو دید
کوک: وایسا به نعفته وایسی
مین سو: کور خوندی
پارت ۹ نظر بدید خوبه یا نه😁
خوشگلا منم دعام بگیره ایشالا با کراشت یر یه سقف😁
کوک: خوشت اومد
مین سو : تلافیشو سرت در میارم
کوک: ههه باشه
مین سو: این چیه؟؟ مزه زهر مار میده
کوک:😁😁 الکله توی جا آب ریختم
مین سو: پسره ...... پسره.....
کوک: راحت باش پسر... چی؟
که مین سو افتاد دنبالش کل خونه دنبالش بود تا رسید به کاناپه کوک اوفتاد مین سو افتاد روش که یه صدایی اومد وحشت ناک بود صدای رعو و برق بود همنجوری بغل کوک بودی
کوک: پاشووو لههه شدم دختر پشمک
مین سو پاشد از روی کوک
*****
دیگه ساعت ۱۲ بود خسته بودی رفتی سمت اتاق و در باز کردی خودت و انداختی روی تخت تا سرت و گذاشتی خوابت برد
صبح ساعت ۱۰ پاشدی یه کشی به بدنت دادی از روی تخت بلند شدی در باز کردی رفتی بیرون که دیدی اعضا داخل پذیرایین به همه سلام دادی رفتی آشپزخونه هیچی برای خوردن نبود داشتی غش میکیردی از گرسنه گی رفتی تو پذیرایی
مین سو: چرا هیچی تو یخچال نیست
کوک: چون نیست همشون اینجاس به شکمش اشاره کرد
داشتی میترکیدی از حرص
مین سو : آقای جئون مثل اینکه کتک های دیروز کم بود
شوگا: کوک از دختر کتک خوردی 😁
کوک: نخیرم داره دروغ میگه
مین سو: من دورغ میگم یا تو که دیروز نصف موهات توی دستم موند😏
کوک زیر لب: اییییی موهای قشنگ🥺دختره وحشی
کوک: نکنه دلت میخواد دفعه بعدی بجای فلفل تو غذات مرگ موش بریزم
مین سو: منم می مونم نگات میکنم😏
کوک اومد سمتت که کشیدی کنار و زیر پایی دادی با مخ خورد زمین
مین سو: واایییی پسر گلم تو چرا اینجا خوابیدی پاشو پاشو برو تو اتاقت کف پارکت که جای خواب نیست
کوک بلند شد اعصابش خورد بود فقط میخواست بزنه این مزاحمه چند روزه رو بکشه پاشد سر پا نامجون و جین که متوجه کوک شدن اومدن جلوش
نامجون: کوک بسه دیگه
کوک: هیونگ.. برو اونور
مین سو: بزار بیاد ببینم میخواد چی کار کنه( مین سو هم که ول کن نیست😐🔪)
از اونور جیمین اومد جلوی مین سو بگیره
مین سو: آخه کوچولو چرا اینقدر اعصبانی گوگولی عیب نداره بیبی کوچولو خودم برات شکلات میخرم یادت بره هومم؟😏😁
کوک : فقط دستم بهت برسه زندت نمیزارم دختره از خود راضی
نامجون: بسه کوک این چه حرفیه میزنی
مین سو: کوچولو من با بچه های زیر دوسال دعود نمیکنم مسئولیت داره
مین سو این و گفت و دست جیمین و زد کنارو الفرار میدونست دیگه دفاع نامجون و جین بی فایده اس رسید به در بازش کرد رو به کوک: خدافظظظ بیبی موچی و در رو بست
جیمین: این با من بود😐
تهیونگ : نه بابا با کوک بو.....
کوک : می کشمت
کوک دست نامجون زد کنا رو افتاد دنبال مین سو
(حالا این خونم بغل جاده پشتشم جنگل بود ) از تو جاده که معلوم بود نیست رفت سمت جنگل که مین سو دید
کوک: وایسا به نعفته وایسی
مین سو: کور خوندی
پارت ۹ نظر بدید خوبه یا نه😁
خوشگلا منم دعام بگیره ایشالا با کراشت یر یه سقف😁
۷۵.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.