پارت ⑥
(ویو کوک)
.........
جین : بهش گفتی بیاد؟
کوک : آره گفتم واسه چی؟
نامجون : به نظر دختر خوبی میاد ماهم اشتباه کردیم بهش اعتماد نکردیم
جیمین : چرا نظرتون عوض شد؟؟؟ هومم؟؟
جیهوپ : به پیکاس گفتم که بره و اطلاعاتش رو پیدا و ثبت کنه مثل اینکه تا الان به خیییلیی ها کمک کرده پس حتما دختر خوبیه و قصد بدی نداره و همینطور اینکه معروفه، حتی اگه کاری هم بکنه که نمیکنه پای خودش هم گیره
جین : اوهوم راست میگه
تهیونگ : پس چرا بهش گفتید بیاد؟
شوگا : که ازش معذرت خواهی کنیم به خاطر رفتارمون
کوک : هوممم کار درستیه، من که گفتم میتونیم بهش اعتماد کنیم
نامجون : کوک اگه احتیاط کنیم که مشکلی نیست هست؟ پس بازم باید در هر صورت حواسمون رو جمع میکردیم
کوک : اما بازم با یه ببخشید درست نمیشه ما همیشه بهش بی محلی کردیم و باهاش سرد صحبت کردیم
جیمین : راست میگه
جین : قرار نیست فقط ازش معذرت خواهی کنیم باید واسش یه کاری هم بکنیم
تهیونگ : چطوره باهم به کنسرتش بریم؟
اعضا:فکر خوبیه
................
ویو سوکیو
.....
غذامو خوردم داشتم آماده میشدم که یادم افتاد کوک بهم گفت وقتی خواست بیام بهش پیام بدم رفتم و بهش پیام دادم و سین زد
لباسمو پوشیدم چون جینال رو مرخص کرده بودم خودم باید رانندگی میکردم
رفتم سوار ماشین شدم و به خونه اعضا رفتم که بعد 15 مین رسیدم
رفتم تو که......
.........
جین : بهش گفتی بیاد؟
کوک : آره گفتم واسه چی؟
نامجون : به نظر دختر خوبی میاد ماهم اشتباه کردیم بهش اعتماد نکردیم
جیمین : چرا نظرتون عوض شد؟؟؟ هومم؟؟
جیهوپ : به پیکاس گفتم که بره و اطلاعاتش رو پیدا و ثبت کنه مثل اینکه تا الان به خیییلیی ها کمک کرده پس حتما دختر خوبیه و قصد بدی نداره و همینطور اینکه معروفه، حتی اگه کاری هم بکنه که نمیکنه پای خودش هم گیره
جین : اوهوم راست میگه
تهیونگ : پس چرا بهش گفتید بیاد؟
شوگا : که ازش معذرت خواهی کنیم به خاطر رفتارمون
کوک : هوممم کار درستیه، من که گفتم میتونیم بهش اعتماد کنیم
نامجون : کوک اگه احتیاط کنیم که مشکلی نیست هست؟ پس بازم باید در هر صورت حواسمون رو جمع میکردیم
کوک : اما بازم با یه ببخشید درست نمیشه ما همیشه بهش بی محلی کردیم و باهاش سرد صحبت کردیم
جیمین : راست میگه
جین : قرار نیست فقط ازش معذرت خواهی کنیم باید واسش یه کاری هم بکنیم
تهیونگ : چطوره باهم به کنسرتش بریم؟
اعضا:فکر خوبیه
................
ویو سوکیو
.....
غذامو خوردم داشتم آماده میشدم که یادم افتاد کوک بهم گفت وقتی خواست بیام بهش پیام بدم رفتم و بهش پیام دادم و سین زد
لباسمو پوشیدم چون جینال رو مرخص کرده بودم خودم باید رانندگی میکردم
رفتم سوار ماشین شدم و به خونه اعضا رفتم که بعد 15 مین رسیدم
رفتم تو که......
۳.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.