فــصـــــلــــ2 قـــــســــــمــــتــــ5
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
... :بیب بیو بیب احمد محسن بیب بیو بیب بیب احمدی محسن💀
از ترافیک رد شدیم و رسیدیم به کمپانی رفتیم بالا و وقتی داشتیم میرفتیم پیش اعضا جونگکوک گفت
ک:ببین میخوام یکاری کنم تو بیا پشت این دیوار بعد....
ا:اوکی اوکی
ات رفت پشت دیوار یا همون ستون قایم شد قایمکی اعضارو نگا میکرد
اعضا:به داداشم چخبر
جی:رفتی قاطی مرغا شدی خبری نیستا ازت
ج:ببخشید قضیش مفصله
ج:خب دختر من کجاست؟
ک:چی؟
ج :دخترم کو؟
ک:برادر فکر کنم باید بگی زنداداشم
ج:اوکی خب بیا براش لقب بزاریم پایه اید
ک:(زیر لبی داره اشاره میکنه) تفرو خدفا فقد نگید جموجه (لحن زیر لب یا هستن که لبخند مصنوعی میزنی از همونا)
ی:من فهمیدم
اعضا :بگو
ی:میگه تروخدا فقط نگید جوجه(بلند)
کوک یدونه میزنه به کلش
ات همین موقعه اومد و داد زد
ا:بههههههه مننننننننن نننننگگگگگیییییدددددد ججججووووجججججههههههههههههههههههههههههههههه
کل استف ها وارد اتاق اعضا شدن و پی دی نیمم وارد شد مل بیگ گوهم وارد اتاق شدن
استفا:چیشده؟
پی:یا ابلفضللل چی شده
ارایش :چخبره یا خدا
ک:مگه من بهتون نگفتم نگید جوجه
ا:اوج ببخشید خبری نیست فقط جین جیغ مشکلی نیست
ج:من کی....
ا:بخدا بگید دیگه برات غذا نمیخرم
ج:به ابلفضل معصوم من بودم به سمیه بی فاطمه من بودم
ا:ای خدا دیدید؟
ی:(نگاه های تاسف بار) مردک خرف تو الان دیگه 31 سالته :)
همه رفتن بیرون و 8 نفر تو اتاق بودن
ۅ...
ادامـــهــــدارد
... :بیب بیو بیب احمد محسن بیب بیو بیب بیب احمدی محسن💀
از ترافیک رد شدیم و رسیدیم به کمپانی رفتیم بالا و وقتی داشتیم میرفتیم پیش اعضا جونگکوک گفت
ک:ببین میخوام یکاری کنم تو بیا پشت این دیوار بعد....
ا:اوکی اوکی
ات رفت پشت دیوار یا همون ستون قایم شد قایمکی اعضارو نگا میکرد
اعضا:به داداشم چخبر
جی:رفتی قاطی مرغا شدی خبری نیستا ازت
ج:ببخشید قضیش مفصله
ج:خب دختر من کجاست؟
ک:چی؟
ج :دخترم کو؟
ک:برادر فکر کنم باید بگی زنداداشم
ج:اوکی خب بیا براش لقب بزاریم پایه اید
ک:(زیر لبی داره اشاره میکنه) تفرو خدفا فقد نگید جموجه (لحن زیر لب یا هستن که لبخند مصنوعی میزنی از همونا)
ی:من فهمیدم
اعضا :بگو
ی:میگه تروخدا فقط نگید جوجه(بلند)
کوک یدونه میزنه به کلش
ات همین موقعه اومد و داد زد
ا:بههههههه مننننننننن نننننگگگگگیییییدددددد ججججووووجججججههههههههههههههههههههههههههههه
کل استف ها وارد اتاق اعضا شدن و پی دی نیمم وارد شد مل بیگ گوهم وارد اتاق شدن
استفا:چیشده؟
پی:یا ابلفضللل چی شده
ارایش :چخبره یا خدا
ک:مگه من بهتون نگفتم نگید جوجه
ا:اوج ببخشید خبری نیست فقط جین جیغ مشکلی نیست
ج:من کی....
ا:بخدا بگید دیگه برات غذا نمیخرم
ج:به ابلفضل معصوم من بودم به سمیه بی فاطمه من بودم
ا:ای خدا دیدید؟
ی:(نگاه های تاسف بار) مردک خرف تو الان دیگه 31 سالته :)
همه رفتن بیرون و 8 نفر تو اتاق بودن
ۅ...
ادامـــهــــدارد
۳.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.