'شوالیه'
'شوالیه'
"part 56"
ــــــــــــــــــــــــــ
بک بانگرانی:جونگکوک تصور کن یه خفاشی.چشماتو ببند و خودتو
خفاش
ببین.
بک بعد این حرفش تبدیل به خفاش شد اما همچنان کنارم
ایستاد.کاری
که گفت و انجام دادم.اما نمیتونستم چطور...چطور باید تمرکز
میکردم.اصلا خفاش چه شکلیه که من خودمو جاش ببینم.حول
کرده
بودم وهیچی به ذهنم نمیرسید.همه یکی پس از دیگری تبدیل
میشدن و
از پنجره میرفتن.کارم تموم بود.من اینجا گیر افتادم.یه قطره اشک
از
گوشه چشمم به پایین ریخته شد.زندان درحاله خالی شدن بود.اما
بک در شکل خفاش همچنان کنارم بود.صدایی تو ذهنم اکو شد.خودش
بود.صدای تهیونگ...
آره آره صدای خودش بود.اون صدام میزد.یعنی واقعا میخاد بهم
کمک
کنه؟
تهیونگ:جونگکوک جام رو کامل بنوش
نمیدونم چطور که منم ازهمین طریق بهش گفتم:اگه بنوشم و
تبدیل نشم..
_تو بنوش بقیش بامن.
تا حالا انقد از این شنیدن این صدای تو دماغی خوشحال نشده
بودم.باحرفاش بهم آرامش داد.جام رو کامل سرکشیدم.ناخودآگاه
چشمام
بسته شد.یه نوری جلوی دیدمو گرفت.داشتم خفاش بودنو حس
میکردم.جسمم در حاله تغییر بود.چشمامو باز کردم به دستام خیره شدم.سیاه بودن.دیوونگیه.من واقعا الان یه خفاشم.چطور همچین
چیزی
میتونه امکان داشته باشه.دوباره ناخودآگاه شروع به حرکت کردم
و
بلند شدم و شروع کردم به بال زدن.همه اینکارا بدون اختیار
خودم
بود.یعنی همش کاره تهیونگه؟بکی هم با من پرید.از پنجره خارج
شدیم.هوای تازه به صورتم میخورد.میخاستم داد بزنم بگم آزادی
که
صدای کر کننده ای از دهنم خارج شد که سریع گوشامو بستم.من
داشتم
پرواز میکردم.تازه یادم اومد که من دارم پرواز میکنم اونم در
ارتفاع
خیلی زیاد.نمیخاستم به زمین نگاه کنم اما در برابر حس فضول
درونم که میخاست ببینه در چه ارتفاعیم شکست خوردم و زمینو دیدم
دوباره
داد زدم.اما اینبار صدایی نشنیدم.به جاش صدای تهیونگو
شنیدم:چه
مرگته؟
هی من میام چیزای مثبتشو درنظر بگیرم که اینجوری گند میزنه
به
اعصابم.بیخیال جواب دادن بهش شدمو و دوباره به زمین نگاه
کردم و
داد زدم.چیزی هس به نام کرم که من زیاد دارم وگرنه یکی نیس
بهم
بگه مرضت چیه تویی که میترسی به زمین نگاه میکنی.اینجور که
معلوم بود پروازم خارج از اختیارم بود.انگار یه نفر دیگه داشت منو
کنترل میکرد.حداقل خطر زمین خوردن تحدیدم نمیکرد.از اون
برج (زندان)به سمت جنگل رفتیم.
ــــــــــــــــــــــــــ
حمایت کونین💜💜
"part 56"
ــــــــــــــــــــــــــ
بک بانگرانی:جونگکوک تصور کن یه خفاشی.چشماتو ببند و خودتو
خفاش
ببین.
بک بعد این حرفش تبدیل به خفاش شد اما همچنان کنارم
ایستاد.کاری
که گفت و انجام دادم.اما نمیتونستم چطور...چطور باید تمرکز
میکردم.اصلا خفاش چه شکلیه که من خودمو جاش ببینم.حول
کرده
بودم وهیچی به ذهنم نمیرسید.همه یکی پس از دیگری تبدیل
میشدن و
از پنجره میرفتن.کارم تموم بود.من اینجا گیر افتادم.یه قطره اشک
از
گوشه چشمم به پایین ریخته شد.زندان درحاله خالی شدن بود.اما
بک در شکل خفاش همچنان کنارم بود.صدایی تو ذهنم اکو شد.خودش
بود.صدای تهیونگ...
آره آره صدای خودش بود.اون صدام میزد.یعنی واقعا میخاد بهم
کمک
کنه؟
تهیونگ:جونگکوک جام رو کامل بنوش
نمیدونم چطور که منم ازهمین طریق بهش گفتم:اگه بنوشم و
تبدیل نشم..
_تو بنوش بقیش بامن.
تا حالا انقد از این شنیدن این صدای تو دماغی خوشحال نشده
بودم.باحرفاش بهم آرامش داد.جام رو کامل سرکشیدم.ناخودآگاه
چشمام
بسته شد.یه نوری جلوی دیدمو گرفت.داشتم خفاش بودنو حس
میکردم.جسمم در حاله تغییر بود.چشمامو باز کردم به دستام خیره شدم.سیاه بودن.دیوونگیه.من واقعا الان یه خفاشم.چطور همچین
چیزی
میتونه امکان داشته باشه.دوباره ناخودآگاه شروع به حرکت کردم
و
بلند شدم و شروع کردم به بال زدن.همه اینکارا بدون اختیار
خودم
بود.یعنی همش کاره تهیونگه؟بکی هم با من پرید.از پنجره خارج
شدیم.هوای تازه به صورتم میخورد.میخاستم داد بزنم بگم آزادی
که
صدای کر کننده ای از دهنم خارج شد که سریع گوشامو بستم.من
داشتم
پرواز میکردم.تازه یادم اومد که من دارم پرواز میکنم اونم در
ارتفاع
خیلی زیاد.نمیخاستم به زمین نگاه کنم اما در برابر حس فضول
درونم که میخاست ببینه در چه ارتفاعیم شکست خوردم و زمینو دیدم
دوباره
داد زدم.اما اینبار صدایی نشنیدم.به جاش صدای تهیونگو
شنیدم:چه
مرگته؟
هی من میام چیزای مثبتشو درنظر بگیرم که اینجوری گند میزنه
به
اعصابم.بیخیال جواب دادن بهش شدمو و دوباره به زمین نگاه
کردم و
داد زدم.چیزی هس به نام کرم که من زیاد دارم وگرنه یکی نیس
بهم
بگه مرضت چیه تویی که میترسی به زمین نگاه میکنی.اینجور که
معلوم بود پروازم خارج از اختیارم بود.انگار یه نفر دیگه داشت منو
کنترل میکرد.حداقل خطر زمین خوردن تحدیدم نمیکرد.از اون
برج (زندان)به سمت جنگل رفتیم.
ــــــــــــــــــــــــــ
حمایت کونین💜💜
۲۱۱
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.