P6
ویو کیم جیهون:اوه سلام چیکار داری میکنی سو مین..نشست کنارش..
کیم سو مین:هیچ دارم انستا گردی میکنم خب تو حالا لازم بود امروز صبح با دختر جدیده آنقدر خوب حرف بزنی..؟
جیهون:خب تو چرا حالا به اون گیر دادی.؟مگه باهات چیکار کرده..اون بیچاره تازه امروز اومده…
سو مین:قیافه کرد رفت توی اتاقش …
جیهون:هوی کجا رفتی چا اون وو زنک زد گفتی بریم پارتی نمیای…
سو مین:واقعا….باش الان اماده میشم
جیهون:ها ها برای چا اون وو که تو جون میدی …با خنده…..بخدا من اصلا حوصله ندارم….
کیم سو مین:بریم دیک …زر نزن دیگ بریم
جیهون:اوف باشه بابا…..رفتن پارتی…..خش گذرونی…
جیهون:کیم جی وون هم میاد هاا…
کیم سو مین:به من چه حالا…
جیهون:خودت میدونی دیگ..از چا اون وو خوشش میاد….
کیم سو مین:خب که چی تو هم از اون خوشت میاد…
کیم جیهون:حالا لازم بود اینو بگی….رفتن پارتی(ساعت۱۲) شد جیهون بسه بریم دیگه خونه خیلی دیره مامان داره زنک میزنه..
سو می:آنقدر زود…
جیهون:کجا زوده..بریم دیگ
چا اون وو:من میرم دیگ پس فعلا خدافظ من رفتم…
جیهون:باشه پس ما هم میریم....
ویو می سو:صبح شد اومدم پایین …
مامانم:خوبی می سو…
می سو:اره خوبم مامان من میرم مدرسه دیگه باشه….
مامانم:می سو حداقل صبحانه بخور دیشب هم هیچی نخوردی…
می سو:نه ممنون مامان گشنه نیستم من رفتم….سمت اتوبوس رفتم..سوار شدم…
ویو جیهون:سو مین اماده شدی بریم..
سومین:اصلا حوصله ندارم بخدا تو برو..
جیهون:امروز امتحان داریم بیا زود باش..
سومین:نه نمیام..
جیهون:بلندش کرد خودش رفت صبحانه بخوره ....
سوریون:پاشید برید دیرتون میشه بچه ها..
سو مین:اه باشه پس فعلا ما رفتیم..داخل ماشین بود..
جی وون: جیهون میدونی که من فقط بخاطر چا اون وو میام..وگرنه اصلا حوصله مدرسه رو ندارم...
جیهون:فقط نکاهش کرد..اهو میدونم من میرم پیش مین هیون...
جی وون:باشه
جیهون:هوی چطوری خوبی مین هیون..
مین هیون :اره خوبم تو چطوری..
جیهون:خوبم...اوه می سو اومدی ..
می سو:رفتم پیششون سلام کردم ..رفتم کتابخانه بعد...اوه کلا بدنم درد میکنه..
مین هیون:این دختره رو جای دیدم ولی یادم نیس والا..
جیهون:منم دیروز توی کافه دیدمش دختر خوبی به نظر میاد..
مین هیون:اهوم بریم کلاس شروع شده...
جیهون :اوم ...اوه چا اون وو چی عجب تو زود اومدی پسر..
چا اون وو مسخره نکن بچه..(با خنده)
معلم خب بچه ها بشینید کلاس شروع شده دیگ....
چا اون وو:این دختره جدید اومده…؟
جیهون:کی می سو رو میگی…
چا اون وو:دیگ نمیدونم اسمشو..
جیهون:اره می سو هست دیروز اومد ندیدیش مگه…
چا اون وو:نه ندیدم حالا هر چی…
جیهون:خودت میدونی همه دخترای مدرسه برات جون میدن این می سو هم چقدر نگاهت میکنه فک کنم عاشقت شده ها (با خنده)…
چا اون وو:چی میگی بابا ساکت شو دیک…
جیهون:خب من چیکار کنم…
مین هیون:نگاهی بهم انداخت…
می سو:ای خدا اینا چرا دارن منو نگاه میکنن.(همینجوری داشتم نگاهشون میکردم……
کیم سو مین:هیچ دارم انستا گردی میکنم خب تو حالا لازم بود امروز صبح با دختر جدیده آنقدر خوب حرف بزنی..؟
جیهون:خب تو چرا حالا به اون گیر دادی.؟مگه باهات چیکار کرده..اون بیچاره تازه امروز اومده…
سو مین:قیافه کرد رفت توی اتاقش …
جیهون:هوی کجا رفتی چا اون وو زنک زد گفتی بریم پارتی نمیای…
سو مین:واقعا….باش الان اماده میشم
جیهون:ها ها برای چا اون وو که تو جون میدی …با خنده…..بخدا من اصلا حوصله ندارم….
کیم سو مین:بریم دیک …زر نزن دیگ بریم
جیهون:اوف باشه بابا…..رفتن پارتی…..خش گذرونی…
جیهون:کیم جی وون هم میاد هاا…
کیم سو مین:به من چه حالا…
جیهون:خودت میدونی دیگ..از چا اون وو خوشش میاد….
کیم سو مین:خب که چی تو هم از اون خوشت میاد…
کیم جیهون:حالا لازم بود اینو بگی….رفتن پارتی(ساعت۱۲) شد جیهون بسه بریم دیگه خونه خیلی دیره مامان داره زنک میزنه..
سو می:آنقدر زود…
جیهون:کجا زوده..بریم دیگ
چا اون وو:من میرم دیگ پس فعلا خدافظ من رفتم…
جیهون:باشه پس ما هم میریم....
ویو می سو:صبح شد اومدم پایین …
مامانم:خوبی می سو…
می سو:اره خوبم مامان من میرم مدرسه دیگه باشه….
مامانم:می سو حداقل صبحانه بخور دیشب هم هیچی نخوردی…
می سو:نه ممنون مامان گشنه نیستم من رفتم….سمت اتوبوس رفتم..سوار شدم…
ویو جیهون:سو مین اماده شدی بریم..
سومین:اصلا حوصله ندارم بخدا تو برو..
جیهون:امروز امتحان داریم بیا زود باش..
سومین:نه نمیام..
جیهون:بلندش کرد خودش رفت صبحانه بخوره ....
سوریون:پاشید برید دیرتون میشه بچه ها..
سو مین:اه باشه پس فعلا ما رفتیم..داخل ماشین بود..
جی وون: جیهون میدونی که من فقط بخاطر چا اون وو میام..وگرنه اصلا حوصله مدرسه رو ندارم...
جیهون:فقط نکاهش کرد..اهو میدونم من میرم پیش مین هیون...
جی وون:باشه
جیهون:هوی چطوری خوبی مین هیون..
مین هیون :اره خوبم تو چطوری..
جیهون:خوبم...اوه می سو اومدی ..
می سو:رفتم پیششون سلام کردم ..رفتم کتابخانه بعد...اوه کلا بدنم درد میکنه..
مین هیون:این دختره رو جای دیدم ولی یادم نیس والا..
جیهون:منم دیروز توی کافه دیدمش دختر خوبی به نظر میاد..
مین هیون:اهوم بریم کلاس شروع شده...
جیهون :اوم ...اوه چا اون وو چی عجب تو زود اومدی پسر..
چا اون وو مسخره نکن بچه..(با خنده)
معلم خب بچه ها بشینید کلاس شروع شده دیگ....
چا اون وو:این دختره جدید اومده…؟
جیهون:کی می سو رو میگی…
چا اون وو:دیگ نمیدونم اسمشو..
جیهون:اره می سو هست دیروز اومد ندیدیش مگه…
چا اون وو:نه ندیدم حالا هر چی…
جیهون:خودت میدونی همه دخترای مدرسه برات جون میدن این می سو هم چقدر نگاهت میکنه فک کنم عاشقت شده ها (با خنده)…
چا اون وو:چی میگی بابا ساکت شو دیک…
جیهون:خب من چیکار کنم…
مین هیون:نگاهی بهم انداخت…
می سو:ای خدا اینا چرا دارن منو نگاه میکنن.(همینجوری داشتم نگاهشون میکردم……
۴.۲k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.