۳۹
فردا
ارایشگاه بودم به جیهو گفته بودم بیاد
تق تق
جیهو: سلام
ا/ت: سلام جیهو خوبی
جیهو: ممنون خوشگلم
ا/ت: بیا بشین
جیهو: جانم
ا/ت: سوکو چیزی نگفت دیشب
جیهو: نه
دستشو گرفتم
ا/ت: دوست پسرم باهام بهم زد بیا با دوست پسرم حرف بزن
جیهو: من نه نمیتونم
ا/ت: چرا؟ جیهو ازت خواهش میکنم ما دوستیم دیگه تو دیشب بهم گفتی منم قبول کردم الان به تو میگم فقط بیا باهاش حرف بزن
دستشو از دستم جدا کرد
جیهو: میخوای ازت تشکر کنم باشه میکنم ولی کاری که دیشب تو با من کردی کار زیادی نبود
ا/ت: یعنی چی جیهو من رابطه خودم بهم خورده بخاطر کار تو
جیهو: خواستی اینکارو نکنی
ا/ت: جیهو دربارت اشتباه فک میکردم
جیهو:میخوای دوستیمون رو بهم بزنیم
ا/ت: من دیگه تورو دوستم نمیدونم
سومی: ا/ت من اومدم
جیهو: خب من برم بای بای دوست خوب من
سومی: ا/ت چیشده داری گریه میکنی
همه چیز رو برای سومی تعریف کردم
سومی: چیه یعنی کات کردی؟
ا/ت: اره
سومی: وایی قربونت بشم باید بری پیش سوکو همه چیزو بهش بگی
ا/ت:نه نمیتونم
سومی: باید بری اگه جونگکوک میخوای
ا/ت: نه میگم نمیتونم نمیخوام زندگیشو خراب کنم
سومی: اگه زندگیش خراب بشه بهتره تا با همچین دختری باشه
ا/ت: نمیتونم تو میتونی به تامی بگی با جونگکوک حرف بزنه
سومی: متاسفم من خیلی وقته از تامی جدا شدم
ا/ت: چی جدا شدی چرا چیزی بهم نگفتی؟
سومی: خب خیلی وقت بود نیومده بودی ارایشگاه دیشب که بهم زنگ زدی خیلی خوشحال شدم و اینکه ناراحت نباش ما توافقی جدا شدیم چون او از دختر دیگه ای خوشش میومد
ا/ت:باید بهم میگفتی عزیزم
سومی: دیگه تموم شد حالا تو جونگکوک دوست داری جونگکوکم دوست داره پس باید دوباره بدستش بیاری
ا/ت: نمیدونم
سومی: برو محل کارش
ا/ت: برم؟
سومی: اره برو
ا/ت: باشه میرم
یک ساعت بعد
با استرس رفته بودم محل کار جونگکوک
ا/ت: خانم اقای جئون هستند
منشی: بله داخل اتاقشون هستند
ا/ت: میشه ببینمش
منشی: یه لحظه
ا/ت: بگو ا/ت هستم
منشی: اقای جئون خانم ا/ت اومد
کوک: نزار بیاد
منشی: چشم شنیدید؟
ا/ت: بله
رفتم نشستم رو صندلی
منشی: خانم فک کنم شنیدید چی گفت؟
ا/ت: اره شنیدم ولی تا ندیدمش نمیرم
جونگکوک از اتاقش اومد بیرون
کوک: چیشده صداتو بلند کردی
ا/ت: باید باهم حرف بزنیم
کوک: من باتو حرفی ندارم قبلا همه ی حرفامون رو زدیم
ا/ت: خواهش میکنم بزار حرف بزنیم
کوک: خانم زنگ بزنید بیان ببرنش
منشی: چشم
چند نفر اومدن دستمو گرفتن
ا/ت: التماست میکنم بزار باهم حرف بزنیم
کوک: ببریدش
ا/ت: جونگکوکک من نبودم اون شب دارم راستشو میگم
کوک: مگه با شما نیستم ببریدش
منو بیرون کردم اشک توچشمام جمع شده بود نشستم همونجا گریه کردم
یک ماه بعد
کوک
+: سلام اقا خوش اومدین
پ.ک: سلام
کوک: بابا برگشتی
پ.ک: اره ا/ت کجاست
#فیک
ارایشگاه بودم به جیهو گفته بودم بیاد
تق تق
جیهو: سلام
ا/ت: سلام جیهو خوبی
جیهو: ممنون خوشگلم
ا/ت: بیا بشین
جیهو: جانم
ا/ت: سوکو چیزی نگفت دیشب
جیهو: نه
دستشو گرفتم
ا/ت: دوست پسرم باهام بهم زد بیا با دوست پسرم حرف بزن
جیهو: من نه نمیتونم
ا/ت: چرا؟ جیهو ازت خواهش میکنم ما دوستیم دیگه تو دیشب بهم گفتی منم قبول کردم الان به تو میگم فقط بیا باهاش حرف بزن
دستشو از دستم جدا کرد
جیهو: میخوای ازت تشکر کنم باشه میکنم ولی کاری که دیشب تو با من کردی کار زیادی نبود
ا/ت: یعنی چی جیهو من رابطه خودم بهم خورده بخاطر کار تو
جیهو: خواستی اینکارو نکنی
ا/ت: جیهو دربارت اشتباه فک میکردم
جیهو:میخوای دوستیمون رو بهم بزنیم
ا/ت: من دیگه تورو دوستم نمیدونم
سومی: ا/ت من اومدم
جیهو: خب من برم بای بای دوست خوب من
سومی: ا/ت چیشده داری گریه میکنی
همه چیز رو برای سومی تعریف کردم
سومی: چیه یعنی کات کردی؟
ا/ت: اره
سومی: وایی قربونت بشم باید بری پیش سوکو همه چیزو بهش بگی
ا/ت:نه نمیتونم
سومی: باید بری اگه جونگکوک میخوای
ا/ت: نه میگم نمیتونم نمیخوام زندگیشو خراب کنم
سومی: اگه زندگیش خراب بشه بهتره تا با همچین دختری باشه
ا/ت: نمیتونم تو میتونی به تامی بگی با جونگکوک حرف بزنه
سومی: متاسفم من خیلی وقته از تامی جدا شدم
ا/ت: چی جدا شدی چرا چیزی بهم نگفتی؟
سومی: خب خیلی وقت بود نیومده بودی ارایشگاه دیشب که بهم زنگ زدی خیلی خوشحال شدم و اینکه ناراحت نباش ما توافقی جدا شدیم چون او از دختر دیگه ای خوشش میومد
ا/ت:باید بهم میگفتی عزیزم
سومی: دیگه تموم شد حالا تو جونگکوک دوست داری جونگکوکم دوست داره پس باید دوباره بدستش بیاری
ا/ت: نمیدونم
سومی: برو محل کارش
ا/ت: برم؟
سومی: اره برو
ا/ت: باشه میرم
یک ساعت بعد
با استرس رفته بودم محل کار جونگکوک
ا/ت: خانم اقای جئون هستند
منشی: بله داخل اتاقشون هستند
ا/ت: میشه ببینمش
منشی: یه لحظه
ا/ت: بگو ا/ت هستم
منشی: اقای جئون خانم ا/ت اومد
کوک: نزار بیاد
منشی: چشم شنیدید؟
ا/ت: بله
رفتم نشستم رو صندلی
منشی: خانم فک کنم شنیدید چی گفت؟
ا/ت: اره شنیدم ولی تا ندیدمش نمیرم
جونگکوک از اتاقش اومد بیرون
کوک: چیشده صداتو بلند کردی
ا/ت: باید باهم حرف بزنیم
کوک: من باتو حرفی ندارم قبلا همه ی حرفامون رو زدیم
ا/ت: خواهش میکنم بزار حرف بزنیم
کوک: خانم زنگ بزنید بیان ببرنش
منشی: چشم
چند نفر اومدن دستمو گرفتن
ا/ت: التماست میکنم بزار باهم حرف بزنیم
کوک: ببریدش
ا/ت: جونگکوکک من نبودم اون شب دارم راستشو میگم
کوک: مگه با شما نیستم ببریدش
منو بیرون کردم اشک توچشمام جمع شده بود نشستم همونجا گریه کردم
یک ماه بعد
کوک
+: سلام اقا خوش اومدین
پ.ک: سلام
کوک: بابا برگشتی
پ.ک: اره ا/ت کجاست
#فیک
۱۵.۹k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.