پارت ۵
فلش بک
داشتم از دم در سالون تمرین رد میشدم که از لابه لای در دیدم اون دختره داره بت جیمین لاس میزنه اون زنیکه چطور میتونه همونجا واستادم سرک میکشیدم که چکار میکنه یک نفرو پشت سرم حس کردم برگشتم دیدم او کوکه
کوک : ات تو اینجا چکار میکنی
ات :هیچی
کوک : پس هیچی چرا داشتی سرک میکشیدی
ات : (شوکه ) ام چیزه
کوک :چیه
ات :من عاشق جیمینم
کوک :چ..چی
ات : شاید فکر کنی چون ارمیم دوستش دارم ولی نه من واقعن عاشقشم
کوک : پس برای همین هرکس به جیمین نزدیک میشد حسودی میکردی
ات : آره کوک میشه بهم کمک کنی بهش برسم
کوک : آره چرا که نه
ات : خوب باشه مرسی
داشتم با کوک حرف میزدم جیمین اومد بیرون
جیمین: یکم یواش حرف بزنین داریم تمرین رقص میکنیما
کوک : خا
رفت دوباره برای تمرین رقص
یکم ناراحت شدم که انقد با اون دختره صمیمیه با من اونقدر صمیمی نبود یه اشک از چشمام جاری شد کوک با دستاش پاکش کردو گفت
کوک :نیاز نیست بخاطر یه مثله کوچیک اشک بریزی میدونم عاشق جیمینی بهت کمک میکنم نگران نباش
سرمو به نشانه تید تکون دادم
داشتم از دم در سالون تمرین رد میشدم که از لابه لای در دیدم اون دختره داره بت جیمین لاس میزنه اون زنیکه چطور میتونه همونجا واستادم سرک میکشیدم که چکار میکنه یک نفرو پشت سرم حس کردم برگشتم دیدم او کوکه
کوک : ات تو اینجا چکار میکنی
ات :هیچی
کوک : پس هیچی چرا داشتی سرک میکشیدی
ات : (شوکه ) ام چیزه
کوک :چیه
ات :من عاشق جیمینم
کوک :چ..چی
ات : شاید فکر کنی چون ارمیم دوستش دارم ولی نه من واقعن عاشقشم
کوک : پس برای همین هرکس به جیمین نزدیک میشد حسودی میکردی
ات : آره کوک میشه بهم کمک کنی بهش برسم
کوک : آره چرا که نه
ات : خوب باشه مرسی
داشتم با کوک حرف میزدم جیمین اومد بیرون
جیمین: یکم یواش حرف بزنین داریم تمرین رقص میکنیما
کوک : خا
رفت دوباره برای تمرین رقص
یکم ناراحت شدم که انقد با اون دختره صمیمیه با من اونقدر صمیمی نبود یه اشک از چشمام جاری شد کوک با دستاش پاکش کردو گفت
کوک :نیاز نیست بخاطر یه مثله کوچیک اشک بریزی میدونم عاشق جیمینی بهت کمک میکنم نگران نباش
سرمو به نشانه تید تکون دادم
۷.۷k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.