پدرخوانده پارت 14
(کانیا چشم قره ای به تهیونگ رفت پشتشو کرد و به فیلم نگاه کرد
جیمین ابرو بالا انداخت: نگو ب.اکره ای که اصلا باور نمیکنم
تهیونگ جلو اومد و خودشو رو مبل درست کنار کانیا پرت کرد و اه خسته ای کشید بی حرف به جیمین نگاه کرد جیمین با بهت جلو دهنشو گرفت و گفت: خداوکیلی (چینجا (๑•﹏•) تهیونگ سر تکون داد و جیمین ادامه داد: اوو کیم تهیونگ باورم نمیشه با 27سال سن ب.اک.ره باشی تهیونگ به کانیای اخمالو نگا کرد: بانیم نمیخای چیزی بگی کانیا با غیض گفت: چی بگم مثلا امار ب.اکر.ه بودن یا نبودنتو دربیارم تو نامزد داری تازه بهاش هاوایی هم رفتی قطعا ب.اک.ره نیستی ""
تهیونگ درحالی که سرشو روی پای کانیا میذاشت و با صدای اروم و بمش گفت یعنی کنجکاو نیستی بدونی
کانیا نگاش نکرد و جیمین فورا گفت: کانیا تو با.ک.ره نه؟
کانیا که خواست کم نیاره گفت: معلومه که نه من دوست پسر دارم ب.اک.ره چه کوفتیه اصلا
تهیون ابرو بالا داد و پاشد نشست: دوست پسر
کانیا حق به جانب گفت: معلومه که دارم چی فکر کردید با 22 سال سن ب.اکره موندم! تهیونگ اخماش شدید شد و مچ دست دختر رو محکم گرفت: طرف کیه چکارش اسمش چیه
کانیا هول کرد اما خودشو نباخت و روی هوا اسمی که به ذهنش رسید رو زود گفت: اسمش جونگ کوکه... جئون جونگ کوک این اسمشه
دست تهیونگ شل شد و با بهت به کانیا نگاه کرد کانیا مردد به تهیونگ نگاه کرد و گفت: چیشده تهیونگ با اخمای در هم رفته چرخید و سمت دیگه ای رو نگاه کرد
یعنی اون مرد رو میشناخت... قطعا میشناخت
ابرو بالا انداخت "دفعه اخرت باشه دروغ میگی بانی این دفعه میبخشمت بار بعد تنبیهت میکنم"
پاشید جمع کنید میریم خونه
کانیا با لج گفت: من هیچ جا نمیام
تهیونگ با اخم غلیضی گفت: نپرسیدم میای یا نه! با صدای بم وترسناکش ادامه داد: پاشو راه بیفت روبه جیمین: با توام هستم کتوله و با گفتن بیرون منتظرم از خونه بیرون زد و قبلش کیلید زاپاس رو برداشت تمام زهنش با شنیدن این اسم بهم ریخت انگار کل گذشته ای که تصمیم داشت فراموش کنه رو مقابل چشماش جون میگرفت
#فلش_ بک
#پنج _سال_ قبل
.
جیمین ابرو بالا انداخت: نگو ب.اکره ای که اصلا باور نمیکنم
تهیونگ جلو اومد و خودشو رو مبل درست کنار کانیا پرت کرد و اه خسته ای کشید بی حرف به جیمین نگاه کرد جیمین با بهت جلو دهنشو گرفت و گفت: خداوکیلی (چینجا (๑•﹏•) تهیونگ سر تکون داد و جیمین ادامه داد: اوو کیم تهیونگ باورم نمیشه با 27سال سن ب.اک.ره باشی تهیونگ به کانیای اخمالو نگا کرد: بانیم نمیخای چیزی بگی کانیا با غیض گفت: چی بگم مثلا امار ب.اکر.ه بودن یا نبودنتو دربیارم تو نامزد داری تازه بهاش هاوایی هم رفتی قطعا ب.اک.ره نیستی ""
تهیونگ درحالی که سرشو روی پای کانیا میذاشت و با صدای اروم و بمش گفت یعنی کنجکاو نیستی بدونی
کانیا نگاش نکرد و جیمین فورا گفت: کانیا تو با.ک.ره نه؟
کانیا که خواست کم نیاره گفت: معلومه که نه من دوست پسر دارم ب.اک.ره چه کوفتیه اصلا
تهیون ابرو بالا داد و پاشد نشست: دوست پسر
کانیا حق به جانب گفت: معلومه که دارم چی فکر کردید با 22 سال سن ب.اکره موندم! تهیونگ اخماش شدید شد و مچ دست دختر رو محکم گرفت: طرف کیه چکارش اسمش چیه
کانیا هول کرد اما خودشو نباخت و روی هوا اسمی که به ذهنش رسید رو زود گفت: اسمش جونگ کوکه... جئون جونگ کوک این اسمشه
دست تهیونگ شل شد و با بهت به کانیا نگاه کرد کانیا مردد به تهیونگ نگاه کرد و گفت: چیشده تهیونگ با اخمای در هم رفته چرخید و سمت دیگه ای رو نگاه کرد
یعنی اون مرد رو میشناخت... قطعا میشناخت
ابرو بالا انداخت "دفعه اخرت باشه دروغ میگی بانی این دفعه میبخشمت بار بعد تنبیهت میکنم"
پاشید جمع کنید میریم خونه
کانیا با لج گفت: من هیچ جا نمیام
تهیونگ با اخم غلیضی گفت: نپرسیدم میای یا نه! با صدای بم وترسناکش ادامه داد: پاشو راه بیفت روبه جیمین: با توام هستم کتوله و با گفتن بیرون منتظرم از خونه بیرون زد و قبلش کیلید زاپاس رو برداشت تمام زهنش با شنیدن این اسم بهم ریخت انگار کل گذشته ای که تصمیم داشت فراموش کنه رو مقابل چشماش جون میگرفت
#فلش_ بک
#پنج _سال_ قبل
.
۸.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲