پارتتتتتتتت جدیددددد

تک پارتیه ایزانا جون🗿

حوصلت سر رفته بود و به همین دلیل اومدی تو باد سوزناکی میزد یکم بگردی
داشتی از یه کوچه تاریکو ترسناک رد میشدی..
متوجه صدایه عجیبی شنیدی... انگار یکی داشت بدجور کتک میخورد ازونجایی که دلت سوخت رفتی به کمک یارو، ولی با چیزی کع دیدی رنگت پرید...
کاکوچو داش یه پسر تقریبا کوچیکو کتک میزد، تنها چیزی که گفتی این بود: ک... کاکوچو؟ دا.. داری چیکار میکنی؟
کاکوجو با تعحب به سمته صدات برگشت: ا/ت...
ولی تو با سرعت از اون کوچه خارج شدی
فک نمیکردی دوست پسرت انقد خشن باشع که بچه تر از خودشو کتک بزنه
ایزانا که همه چیزو دیده بود لبخند رضایت بخشی زد، چون نقشش گرفته بود و اون تورو از کاکوچو جدا کرد و حالا با خیاله راحت میتونست مخ تورو بعد از مدتی که کاکو رو از یاد بردی بزنه، ایزانا تو اینکارا خیلی ماهر بود.
اما با اینحال تو عمقه دلش عذاب وجدان داش چون کاکوچو تورو خیلی دوس داشت
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
اهااایییییییی تویی که اینو خوندی ولی حمایت نکردی«مگهـــــ یهــــ لایکـــ و کامنتــــ گذاشتنــــــ چقدر سختهــــــ؟»
خب دارم میرم باشگا پس وقتی برگشتم با لایکو کامنتاتون خوشحالم کولیدددد🥲
کلی عکس از ایزانا داشتمااا ولی از کرم تاکه گذاشتم🗿😂