*p1*👩🏻🎤☻️*A GOOD FAN*
*a good fan *
*part 1*
《ساعت ۶ عصر》
لیسا ویو :
~امشب ساعت ۸ یه کنسرت بزرگ دارم و خب توی این کنسرت جمعیت خیلی بیشتر از همیشه هست ، خیلی استرس دارم که بتونم خوب عمل کنم ، چون این اجرا خیلی چیز هارو عوض میکنه ، الانم باید برم حموم و بعدش لباس هامو بپوشم و آرایشم رو برای کنسرتم انجام بدم ~
سومین(مدیر برنامه):لیسا خانم تو فکری ، نگران نباش میترکونی ، ناسلامتی تو معروف ترین آیدل این دوره شدی ،استرس برای تازه کار هاست ، این اجرا فقط ثابت میکنه تو چقدر میتونی خارقالعاده باشی خب؟؟؟
لیسا:ممنونم بخاطر امید سومین ، نه بابا خیلی استرس ندارم ، فقط بخاطر افسردگی که تازه خوب شدم نگرانم ، میدونی تازه حالم خوب شده
میسون:عایییشش راس میگی ، ولی اشکال نداره ، همه چیز تازه درست شده و به اینکه درست شده افتخار کن ، به اینکه حالت خوب شده
و سومین لیسا رو بغل میکنه
لیسا:عووووو سومین تو مثل خواهر بزرگه میمونی برام(بغض)
سومین:عایششش دیگه بغض نکن خانم کوچولو ، برو حاظر شو همه کار بکن که یه اجرای خارقالعاده داشته باشی ، فایتینگ ؟؟؟
لیسا:فایتینگ (پاک کردن اشک ها)
《ساعت ۸ شب》
لیسا ویو
~بعد از حموم و لباس و آرایش که گریمور ها برام انجام دادن ، آماده شدم و پشت استیج که برای اجراس وایسادم ، سومین تا قبلش کلی بهم امید داد کامبک دوباره بعد از شکست افسردگی، بخاطر همین اسم آلبوم نابودی قفسه~
《ساعت ۱۱ شب》
لیسا ویو
~در حال اجرا بودم که یه صدای آشنا شنیدم ، خیلی اهمیت ندادم و روی اجرام تمرکز کردم ، بعد ۱۵ دقیقه دوباره اون صدای آشنا رو شنیدم ، شک کردم و یه لحظه وایسادم ، ولی یاد افتاد وسط اجرام و دوباره تمرکزم رو بالا بردم~
《ساعت ۱ نصف شب》
لیسا و
~بعد از اتمام کنسرت اومدم بیرون و موج طرفدارا مواجه شدم ، ولی دقت کردم که یه پسر که قیافش آشنا بود از اونجا رفت، اهمیت ندادم و به طرفدارا لبخند زدم ، ولی بعدش یه پسره اومد جلوم ، تعجب کرده بودم و لبخندم محو شد ، اون بهم لبخند خیلی شیرینی زد
پسره:لیسا من خیلی دوست دارم ، اسم من جونگ هوعه ، همیشه کنسرت هاتو دنبال میکردم (دوباره لبخند شیرین)
~انقدر محو لبخند هاش شده بودم که یه طرفدار اون پسره یعنی جونگ هو رو هل داد کنار و من از این کار طرفدار ناراحت شدم ، پسره خیلی قشنگ میخندید و قشنگ حرف میزد ، یعنی اون واقعا بیشتر کنسرت هامو دنبال کرده ؟؟؟ چقدر باحال بود ، حواسمو جمع کردم و از اون جای تنگ طرفدارا در اومدم و سوار ماشین شدم ~
《ساعت ۳ نصف شب》
لیسا ویو
~بلاخره بعد از در اومدن از کمپانی و خدافظی از مدیر و اعضا کمپانی و از سومین خانم ، با ماشین و راننده و رسیدم به خونه ام ، توی راه داشتم به اون پسر کیوته جانگ هو فکر میکردم ، پیاده شدم و میخواستم با کلید در رو باز کنم که ........~
*این پارت تمام شد*
خب بچه ها برای پارت ۲ حمایت کنید قراره خیلی خفن باشه قول میدم ولی حمایت کنید خب قول بدید من که برگشتم 😭💖
*part 1*
《ساعت ۶ عصر》
لیسا ویو :
~امشب ساعت ۸ یه کنسرت بزرگ دارم و خب توی این کنسرت جمعیت خیلی بیشتر از همیشه هست ، خیلی استرس دارم که بتونم خوب عمل کنم ، چون این اجرا خیلی چیز هارو عوض میکنه ، الانم باید برم حموم و بعدش لباس هامو بپوشم و آرایشم رو برای کنسرتم انجام بدم ~
سومین(مدیر برنامه):لیسا خانم تو فکری ، نگران نباش میترکونی ، ناسلامتی تو معروف ترین آیدل این دوره شدی ،استرس برای تازه کار هاست ، این اجرا فقط ثابت میکنه تو چقدر میتونی خارقالعاده باشی خب؟؟؟
لیسا:ممنونم بخاطر امید سومین ، نه بابا خیلی استرس ندارم ، فقط بخاطر افسردگی که تازه خوب شدم نگرانم ، میدونی تازه حالم خوب شده
میسون:عایییشش راس میگی ، ولی اشکال نداره ، همه چیز تازه درست شده و به اینکه درست شده افتخار کن ، به اینکه حالت خوب شده
و سومین لیسا رو بغل میکنه
لیسا:عووووو سومین تو مثل خواهر بزرگه میمونی برام(بغض)
سومین:عایششش دیگه بغض نکن خانم کوچولو ، برو حاظر شو همه کار بکن که یه اجرای خارقالعاده داشته باشی ، فایتینگ ؟؟؟
لیسا:فایتینگ (پاک کردن اشک ها)
《ساعت ۸ شب》
لیسا ویو
~بعد از حموم و لباس و آرایش که گریمور ها برام انجام دادن ، آماده شدم و پشت استیج که برای اجراس وایسادم ، سومین تا قبلش کلی بهم امید داد کامبک دوباره بعد از شکست افسردگی، بخاطر همین اسم آلبوم نابودی قفسه~
《ساعت ۱۱ شب》
لیسا ویو
~در حال اجرا بودم که یه صدای آشنا شنیدم ، خیلی اهمیت ندادم و روی اجرام تمرکز کردم ، بعد ۱۵ دقیقه دوباره اون صدای آشنا رو شنیدم ، شک کردم و یه لحظه وایسادم ، ولی یاد افتاد وسط اجرام و دوباره تمرکزم رو بالا بردم~
《ساعت ۱ نصف شب》
لیسا و
~بعد از اتمام کنسرت اومدم بیرون و موج طرفدارا مواجه شدم ، ولی دقت کردم که یه پسر که قیافش آشنا بود از اونجا رفت، اهمیت ندادم و به طرفدارا لبخند زدم ، ولی بعدش یه پسره اومد جلوم ، تعجب کرده بودم و لبخندم محو شد ، اون بهم لبخند خیلی شیرینی زد
پسره:لیسا من خیلی دوست دارم ، اسم من جونگ هوعه ، همیشه کنسرت هاتو دنبال میکردم (دوباره لبخند شیرین)
~انقدر محو لبخند هاش شده بودم که یه طرفدار اون پسره یعنی جونگ هو رو هل داد کنار و من از این کار طرفدار ناراحت شدم ، پسره خیلی قشنگ میخندید و قشنگ حرف میزد ، یعنی اون واقعا بیشتر کنسرت هامو دنبال کرده ؟؟؟ چقدر باحال بود ، حواسمو جمع کردم و از اون جای تنگ طرفدارا در اومدم و سوار ماشین شدم ~
《ساعت ۳ نصف شب》
لیسا ویو
~بلاخره بعد از در اومدن از کمپانی و خدافظی از مدیر و اعضا کمپانی و از سومین خانم ، با ماشین و راننده و رسیدم به خونه ام ، توی راه داشتم به اون پسر کیوته جانگ هو فکر میکردم ، پیاده شدم و میخواستم با کلید در رو باز کنم که ........~
*این پارت تمام شد*
خب بچه ها برای پارت ۲ حمایت کنید قراره خیلی خفن باشه قول میدم ولی حمایت کنید خب قول بدید من که برگشتم 😭💖
۴.۵k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.