فیک جنون
پارت۱۳::::::::
سوار ماشین شدم وبا حرکت انگشت به جیمین نشون دادم که حرکت کنه
بعد یک ربع ماشین وایستاد نیش خندی زدم و بعد نیشخندم به قه قه پر از درد تموم شد
×خوبی؟
+بهتر از خوب
بعد از ماشین پیاده شدم و سمت ساختمون رفتم و پشت دیوار وایستادم
با اشاره دست به افراد نشون دادم که وارد خونه شن وقتی بعد چند دیقه که افرادم وارد خونه شدن صدای جیغ لیا رو شنیدم با لبخند وارد خونه شدم
قدم های بلند و محکم در حالی که دستام توی جیبم بودن برمیداشتم
+سلام دوست قدیمی
^تو کی هستی
+اوه حافظه خوبی نداری بیبی
رو به افرادم کردم
+برید بیرون
+به چی نگا میکنین گفتم بیرون
+خوب میرسیم به شما خانم لیا
^تو کی هستی
بعد پرونده توی دستمو باز کردم
+مسموم ۹ نفر آدم و جدا کردن اونا از نامزد،همسر و دوست دختراشون اووه اینو ندیده بودم با دخترا ام چنین کاری کردی فکر میکردم فقط مردا احمقن
بعد پرونده رو پرت کردم روی زمین
^دست از سرم بردار برو بیرون
+اوه هنوز مثل ۱۰ سال قبل پرویی بچه جون .ولی میدونی فرقمون چیه الان؟حالا من بزرگ شدم بزرگ تر از چیزی که فکرشو کنی
^تو..رزا
+ اشتباه کردی از اشتباه بدم میاد .رز سیاه درست اسممو بگو
^تو چطوری ..
+چطوری به اینجا رسیدم؟خوب بهتره بگم همون روز که منو تحقیر کردی حکم مرگ خودتو امضا کردی تو به ارادم شک کردی هیچی نداشتم ولی اراده داشتم یعنی باید ازت ممنون باشم یه جورایی یکی از دلایل اینجا بودنمی
^ازم چیمیخوای
بعد رفتم جلوش اون روی زمین زانو زده بود و من بالای سرش وایستاده بودم
+ببینم این صحنه برات آشنا نیست؟حالا میخوای یه بار دیگه جهت یابی کنی ؟حالا کی بالاس و کی پایین؟کی تجربه داره و کی نداره؟حالا زبون درازی کن تا زبونتو از ته ببرم لیا خانممممم
بعد فریا بلند من آروم شروع به اشک ریختن کرد
+دیدی همش خودتو پر کرده بودی ولی باطنت یه آشغاله بی همه چیزه حتی بلد نیستی سربالا جوابمو بدی چیه میترسی؟میترسی یه دفه بکشمت؟هااان؟نمیدونستی هر پیروزیی یه تاوانی داری هااان؟
بعد هق زدن هاش صدا پیدا کرد
+آخی خیلی دلم برات سوخت آفرین نه واقعا آفرین نحس تر از چیزی هستی که تصور میکردم
بعد یه تف توی صورتش انداختم
+چه حسی داره؟داری تحقیر میشی یا نه؟جواب بده صاب مردهه
^آره ..آره
+خوبه
+تعریف کن چه حسی داره
^بده
+خوبه
^تو اصلا...برای نامزدت سر زنشم نمی کنی؟
+ دوباره اشتباه کردی دیگه اسم اون عوضی رو نامزدم نمیگی فهمیدی ؟
^باشه
+بعدم من اصلا راجبش فکر نمیکنم من اومدم حق خودمو ازت بگیرم نه چیز دیگه ای افتاااد؟
^ب..بله
بعد روی زانوم خم شدم و چاقومو در اوردم
+میخوام برات یه تتو بزنم خوشت میاد؟
+بزار ببینم کجا بزنم.. آهان پیشونیت چطوره؟
^ن..نه
+یه اشتباه دیگه اینجا من تصمیم میگیرم نه تو خانوم کوچولو
بعد رفتم دم گوشش و زمزمه کردم
+به بد کسی گفتی بچه بیبی چون یه کاری می کنم که یادت نیاد کلمه بچه چه شکلی گفته میشه
بعد دستاشو از پشت بستم و چاقو رو توی دستم گرفتم و اسممو روی پیشونیش با چاقو نوشتم
^نههههههه
+هاااششش داد نزن سرم رفت.تموم شد
میون ناله هایی که میکرد حرف میزدم
+میدونی چرا اینکارو کردم چون هیچ وقت اسم قاتلتو یادت نره عزیزم
^آیییی
بعد توی همون حالت نشسته چاقو رو توی دهنم گذاشتم و خونش رو لیس زدم
+پس باطنتم کثیفه
بعد بلند قه قه زدم
+قیافشو مثل سگ ترسیدی
بعد بلند شدم و اسلحه رو دستم گرفتم و ضامن رو باز کردم
+گود بای.راستی به خدا سلام برسون
و بعد تق کارشو تموم کردم بعد بیرون خونه اومدم و داخل ماشین نشستم و بقیه رفتن داخل تا جسدو جمع کنن
سرمو به صندلی ماشین جیمین تکیه دادم و چشامو بستم
×چطور بود بلک رز
+خوب عالی کل حرفاشو از دماغش کشیدم بیرون
و بعد لبخندی از روی رضایت زدم
بعد جیمین قه قه ای آروم کرد و گفت
×تو که با همه همین کارو میکنی
منم پشت حرفش کمی خندیدم
×کجا میخواید بریم قربان
+برو محل کار
×چشم
بعد جیمون دستی رو کشید و پاشو تا ته روی گاز فشار داد
سوار ماشین شدم وبا حرکت انگشت به جیمین نشون دادم که حرکت کنه
بعد یک ربع ماشین وایستاد نیش خندی زدم و بعد نیشخندم به قه قه پر از درد تموم شد
×خوبی؟
+بهتر از خوب
بعد از ماشین پیاده شدم و سمت ساختمون رفتم و پشت دیوار وایستادم
با اشاره دست به افراد نشون دادم که وارد خونه شن وقتی بعد چند دیقه که افرادم وارد خونه شدن صدای جیغ لیا رو شنیدم با لبخند وارد خونه شدم
قدم های بلند و محکم در حالی که دستام توی جیبم بودن برمیداشتم
+سلام دوست قدیمی
^تو کی هستی
+اوه حافظه خوبی نداری بیبی
رو به افرادم کردم
+برید بیرون
+به چی نگا میکنین گفتم بیرون
+خوب میرسیم به شما خانم لیا
^تو کی هستی
بعد پرونده توی دستمو باز کردم
+مسموم ۹ نفر آدم و جدا کردن اونا از نامزد،همسر و دوست دختراشون اووه اینو ندیده بودم با دخترا ام چنین کاری کردی فکر میکردم فقط مردا احمقن
بعد پرونده رو پرت کردم روی زمین
^دست از سرم بردار برو بیرون
+اوه هنوز مثل ۱۰ سال قبل پرویی بچه جون .ولی میدونی فرقمون چیه الان؟حالا من بزرگ شدم بزرگ تر از چیزی که فکرشو کنی
^تو..رزا
+ اشتباه کردی از اشتباه بدم میاد .رز سیاه درست اسممو بگو
^تو چطوری ..
+چطوری به اینجا رسیدم؟خوب بهتره بگم همون روز که منو تحقیر کردی حکم مرگ خودتو امضا کردی تو به ارادم شک کردی هیچی نداشتم ولی اراده داشتم یعنی باید ازت ممنون باشم یه جورایی یکی از دلایل اینجا بودنمی
^ازم چیمیخوای
بعد رفتم جلوش اون روی زمین زانو زده بود و من بالای سرش وایستاده بودم
+ببینم این صحنه برات آشنا نیست؟حالا میخوای یه بار دیگه جهت یابی کنی ؟حالا کی بالاس و کی پایین؟کی تجربه داره و کی نداره؟حالا زبون درازی کن تا زبونتو از ته ببرم لیا خانممممم
بعد فریا بلند من آروم شروع به اشک ریختن کرد
+دیدی همش خودتو پر کرده بودی ولی باطنت یه آشغاله بی همه چیزه حتی بلد نیستی سربالا جوابمو بدی چیه میترسی؟میترسی یه دفه بکشمت؟هااان؟نمیدونستی هر پیروزیی یه تاوانی داری هااان؟
بعد هق زدن هاش صدا پیدا کرد
+آخی خیلی دلم برات سوخت آفرین نه واقعا آفرین نحس تر از چیزی هستی که تصور میکردم
بعد یه تف توی صورتش انداختم
+چه حسی داره؟داری تحقیر میشی یا نه؟جواب بده صاب مردهه
^آره ..آره
+خوبه
+تعریف کن چه حسی داره
^بده
+خوبه
^تو اصلا...برای نامزدت سر زنشم نمی کنی؟
+ دوباره اشتباه کردی دیگه اسم اون عوضی رو نامزدم نمیگی فهمیدی ؟
^باشه
+بعدم من اصلا راجبش فکر نمیکنم من اومدم حق خودمو ازت بگیرم نه چیز دیگه ای افتاااد؟
^ب..بله
بعد روی زانوم خم شدم و چاقومو در اوردم
+میخوام برات یه تتو بزنم خوشت میاد؟
+بزار ببینم کجا بزنم.. آهان پیشونیت چطوره؟
^ن..نه
+یه اشتباه دیگه اینجا من تصمیم میگیرم نه تو خانوم کوچولو
بعد رفتم دم گوشش و زمزمه کردم
+به بد کسی گفتی بچه بیبی چون یه کاری می کنم که یادت نیاد کلمه بچه چه شکلی گفته میشه
بعد دستاشو از پشت بستم و چاقو رو توی دستم گرفتم و اسممو روی پیشونیش با چاقو نوشتم
^نههههههه
+هاااششش داد نزن سرم رفت.تموم شد
میون ناله هایی که میکرد حرف میزدم
+میدونی چرا اینکارو کردم چون هیچ وقت اسم قاتلتو یادت نره عزیزم
^آیییی
بعد توی همون حالت نشسته چاقو رو توی دهنم گذاشتم و خونش رو لیس زدم
+پس باطنتم کثیفه
بعد بلند قه قه زدم
+قیافشو مثل سگ ترسیدی
بعد بلند شدم و اسلحه رو دستم گرفتم و ضامن رو باز کردم
+گود بای.راستی به خدا سلام برسون
و بعد تق کارشو تموم کردم بعد بیرون خونه اومدم و داخل ماشین نشستم و بقیه رفتن داخل تا جسدو جمع کنن
سرمو به صندلی ماشین جیمین تکیه دادم و چشامو بستم
×چطور بود بلک رز
+خوب عالی کل حرفاشو از دماغش کشیدم بیرون
و بعد لبخندی از روی رضایت زدم
بعد جیمین قه قه ای آروم کرد و گفت
×تو که با همه همین کارو میکنی
منم پشت حرفش کمی خندیدم
×کجا میخواید بریم قربان
+برو محل کار
×چشم
بعد جیمون دستی رو کشید و پاشو تا ته روی گاز فشار داد
۴۴.۵k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.