پارت اول عشق ویژه یه بار گذاشتم پاک شد
هیچوقت دلیل پنهان بودن ارباب زاده رو درک نکردی سالها بود که تو اون عمارت کارمیگردی و هنوز نفهمیده بودی چرا جزچند نفراز نمیتونن صورت اربابت رو ببین
ا،ت : آجوما میتونم یه چیزی خارج از بحث کار ازتون بپرسم دعوام نمیکنید ؟
اجوما : جانم دخترکم
ا،ت : اجوما چرا جز یوهان و هایون کسی نتونسته تا حالا صورت ارباب زاده رو ببینه ؟
آجوما : تاجایی که من خبر دارم اون پسر زیبا ترین تو نسل خودشه و کسی اجازه دیدن صورتش رو نداره خودت دید که همیشه ماسک داره وکلاهش مانع دیدن چشماش میشه
ا،ت : ببخشید وقتتون روگرفتم ممنون جوابم رو دادید
حرف های اجوما به فکر فرو بردت یعنی چی که یه پسر
انقدر خوشگله که هیچکس اجازه دیدنش رو نداره مشغول کار بودی که با شنیدن صدای پسر بزرگ عمارت از کار دست برداشتی
تهیونگ : شما ها همیشه یه نفر وارد محل کارتون میشه
از کار دست میکشید؟
لیا : آقا به احترام شما اینکارو کردیم
تهیونگ: کارتون رو بکنید احمقا
از تمام کارگاهتون دیدن کرد تا اینکه رسید بالا سرت برت گردوند نگاهی به سرتا پات کرد
تهیونگ : یادم نمیاد تو رو اینجا دیده باشم قبلا؟
ا،ت : قبلا تو رخت شور خونه کار میکردم آقا
تهیونگ : هوم به کارت برس
همه با ترس مشغول کار بودند چقدر اون پسر حساس بود در عین حال زیبا چطور اون رو مخفی نمیکنن یعنی
اون پسر از اینم زیبا تره توفکر بودی که با صدای ارباب زاده کوچیک از فکر در اومدی
کوک : تهیونگ باید بریم
برگشتم مثل همیشه ماسک زد بودوکلاهش تمام صورتش روپوشوند بود چقدر دلم میخواست صورتش رو ببینم
یونا : کجایی تو دختر ؟
ا،ت : چی میشد ما جای یوهان هایون میبودیم و آقا رو میدیدیم
یونا : لعنتی صداشم قشنگه وقتی حرف میزنه دل همه براش ضعف میره
ا،ت : ماکه از اول با بدبختی به دنیا اومدیم این جور اتفاقا برامون نمیوفته
آجوما : چرا حرف میزنی کارت رو بکن دختر
با صدای اجوما رفتی سمت گاز و از تمام فکر ها خودت رو دور کردی ...
ا،ت : آجوما میتونم یه چیزی خارج از بحث کار ازتون بپرسم دعوام نمیکنید ؟
اجوما : جانم دخترکم
ا،ت : اجوما چرا جز یوهان و هایون کسی نتونسته تا حالا صورت ارباب زاده رو ببینه ؟
آجوما : تاجایی که من خبر دارم اون پسر زیبا ترین تو نسل خودشه و کسی اجازه دیدن صورتش رو نداره خودت دید که همیشه ماسک داره وکلاهش مانع دیدن چشماش میشه
ا،ت : ببخشید وقتتون روگرفتم ممنون جوابم رو دادید
حرف های اجوما به فکر فرو بردت یعنی چی که یه پسر
انقدر خوشگله که هیچکس اجازه دیدنش رو نداره مشغول کار بودی که با شنیدن صدای پسر بزرگ عمارت از کار دست برداشتی
تهیونگ : شما ها همیشه یه نفر وارد محل کارتون میشه
از کار دست میکشید؟
لیا : آقا به احترام شما اینکارو کردیم
تهیونگ: کارتون رو بکنید احمقا
از تمام کارگاهتون دیدن کرد تا اینکه رسید بالا سرت برت گردوند نگاهی به سرتا پات کرد
تهیونگ : یادم نمیاد تو رو اینجا دیده باشم قبلا؟
ا،ت : قبلا تو رخت شور خونه کار میکردم آقا
تهیونگ : هوم به کارت برس
همه با ترس مشغول کار بودند چقدر اون پسر حساس بود در عین حال زیبا چطور اون رو مخفی نمیکنن یعنی
اون پسر از اینم زیبا تره توفکر بودی که با صدای ارباب زاده کوچیک از فکر در اومدی
کوک : تهیونگ باید بریم
برگشتم مثل همیشه ماسک زد بودوکلاهش تمام صورتش روپوشوند بود چقدر دلم میخواست صورتش رو ببینم
یونا : کجایی تو دختر ؟
ا،ت : چی میشد ما جای یوهان هایون میبودیم و آقا رو میدیدیم
یونا : لعنتی صداشم قشنگه وقتی حرف میزنه دل همه براش ضعف میره
ا،ت : ماکه از اول با بدبختی به دنیا اومدیم این جور اتفاقا برامون نمیوفته
آجوما : چرا حرف میزنی کارت رو بکن دختر
با صدای اجوما رفتی سمت گاز و از تمام فکر ها خودت رو دور کردی ...
۱۰.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.