آوای دروغین
part51
بعد چمدونو کشیدم پشت سرم و از خونه خارج شدم
عجیب بود که چیزی از دروغ من نگفتن و این نشون از درک بالاشون میداد
واقعا ممنونونشون بودم که به روم نیاوردن
الان این وقت شب از کجا تاکسی پیدا کنم
رفتم بیرون مجتمع و منتظر تاکسی شدم چون حتی شارژ برقم نداشتم که زنگ بزنم به تاکسی تلفنی
یکم منتظر موندم که یه ماشین جلوم نگه داشت که دوتا پسر جوجه تیغی نشسته بودن داخلش
اخم کردم و کمی از خیابون فاصله گرفتم و به سمت داخلی پیاده رو رفتم
@ بیا در خدمتتون باشیم خوشگله
حرفی نزدم که بازم گفت:چرا ناز میکنی دیگه
لعنتی مگه من ظاهرم پسرونه نبود پس اینا چطوری فهمیدن دخترم
+آقا من خودم پسرم چی میگی
@ عه مگه من گفتم دختری بپر بالا
شت:/گی بود
تا خواستم دهن باز کنم و بگم من گی نیستم صدای آشنایی از پشت سرم اومد
_چرا مزاحم میشین همه که مثل شما گی نیستن
برگشتم و با جونگکوک روبرو شدم ولی اومدنش تاثیر که نذاشت هیچ بدترم شد
@ جووون تو خودتم خیلی خوشگلیااا....چرا انقدر ناز میکنین بیاین بالا دیگه
جونگکوک با این حرفش عصبانی شد و گفت:تو بیا پایین ببین چه بلایی سرت میارم
پسره یکم ترسید ولی به روی خودش نیاورد و گفت:باشه بابا شماهم
بعد گاز داد و دور شد
_میخوای برسونمت
+من نیاز به کمک یه متجاوز ندارم
بعد به سمت مخالفش برگشتم...از صدای قدم هاش فهمیدم که دور شده
یکم بعد یه ماشین مشکی از پارکینگ در اومد و جلوم ترمز کرد
وقتی شیشه رو داد پایین متوجه هوسوک که پشت فرمون بود شدم
جیهوپ:ببخشید که گذاشتیم تنها بری بیا برسونمت
سری تکون دادم حالا که تاکسی گیر نمیومد بهتر بود با هوسوک برم پس گفتم:اگر میشه صندوق عقب و باز کنی که چمدونمو بزارم
برخلاف انتظارم پیاده شد و اومد صندوق عقب و باز کرد بعد چمدونمو گذاشت تو
سوار شدیم که گفت:بازم از طرف جونگکوک عذر میخوام ازت
+تو چرا معذرت خواهی میکنی دیگه من که بجز خوبی از شما شش تا ندیدم
جیهوپ:ممنون فقط میشه آدرس خونتونو بدی؟
تازه متوجه شدم که تمام مدت ماشین وایساده بود پس سریع آدرس خونه خاله اینا رو دادم
+ازتون یه درخواست دارم...میشه به ماهان چیزی در این مورد نگین؟
جیهوپ:باشه ولی میخوای تا آخر این طوری بمونه؟
+اره...تازگیا میخوام برگردم ایران و خانواده پدریم و مادریم و پیدا کنم
جیهوپ:مگه نمیشناسیشون؟
نمیدونم چرا ولی نشستم از اول تا مرگ مادرم زندگیمو تعریف کردم
بعد چمدونو کشیدم پشت سرم و از خونه خارج شدم
عجیب بود که چیزی از دروغ من نگفتن و این نشون از درک بالاشون میداد
واقعا ممنونونشون بودم که به روم نیاوردن
الان این وقت شب از کجا تاکسی پیدا کنم
رفتم بیرون مجتمع و منتظر تاکسی شدم چون حتی شارژ برقم نداشتم که زنگ بزنم به تاکسی تلفنی
یکم منتظر موندم که یه ماشین جلوم نگه داشت که دوتا پسر جوجه تیغی نشسته بودن داخلش
اخم کردم و کمی از خیابون فاصله گرفتم و به سمت داخلی پیاده رو رفتم
@ بیا در خدمتتون باشیم خوشگله
حرفی نزدم که بازم گفت:چرا ناز میکنی دیگه
لعنتی مگه من ظاهرم پسرونه نبود پس اینا چطوری فهمیدن دخترم
+آقا من خودم پسرم چی میگی
@ عه مگه من گفتم دختری بپر بالا
شت:/گی بود
تا خواستم دهن باز کنم و بگم من گی نیستم صدای آشنایی از پشت سرم اومد
_چرا مزاحم میشین همه که مثل شما گی نیستن
برگشتم و با جونگکوک روبرو شدم ولی اومدنش تاثیر که نذاشت هیچ بدترم شد
@ جووون تو خودتم خیلی خوشگلیااا....چرا انقدر ناز میکنین بیاین بالا دیگه
جونگکوک با این حرفش عصبانی شد و گفت:تو بیا پایین ببین چه بلایی سرت میارم
پسره یکم ترسید ولی به روی خودش نیاورد و گفت:باشه بابا شماهم
بعد گاز داد و دور شد
_میخوای برسونمت
+من نیاز به کمک یه متجاوز ندارم
بعد به سمت مخالفش برگشتم...از صدای قدم هاش فهمیدم که دور شده
یکم بعد یه ماشین مشکی از پارکینگ در اومد و جلوم ترمز کرد
وقتی شیشه رو داد پایین متوجه هوسوک که پشت فرمون بود شدم
جیهوپ:ببخشید که گذاشتیم تنها بری بیا برسونمت
سری تکون دادم حالا که تاکسی گیر نمیومد بهتر بود با هوسوک برم پس گفتم:اگر میشه صندوق عقب و باز کنی که چمدونمو بزارم
برخلاف انتظارم پیاده شد و اومد صندوق عقب و باز کرد بعد چمدونمو گذاشت تو
سوار شدیم که گفت:بازم از طرف جونگکوک عذر میخوام ازت
+تو چرا معذرت خواهی میکنی دیگه من که بجز خوبی از شما شش تا ندیدم
جیهوپ:ممنون فقط میشه آدرس خونتونو بدی؟
تازه متوجه شدم که تمام مدت ماشین وایساده بود پس سریع آدرس خونه خاله اینا رو دادم
+ازتون یه درخواست دارم...میشه به ماهان چیزی در این مورد نگین؟
جیهوپ:باشه ولی میخوای تا آخر این طوری بمونه؟
+اره...تازگیا میخوام برگردم ایران و خانواده پدریم و مادریم و پیدا کنم
جیهوپ:مگه نمیشناسیشون؟
نمیدونم چرا ولی نشستم از اول تا مرگ مادرم زندگیمو تعریف کردم
۴.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.