ندیمه زیبای من p:8

لونا: نه اشتباه میکنید خانوم کیم من پدر و مادرمو از دست دادم (نگران)
ا/ت: اونا آروم باش بشین
م تهیونگ: براش توضیح بده
ا/ت جریان رو برای لونا توضیح میده لونا میوفته گریه
تهیونگ: ا/ت ا/ت بیا اینجا
ا/ت: بله
تهیونگ: یکی رو بفرست اتاقمونو تمیز کنه
ا/ت: ب..اش
م تهیونگ: بیا اینجا بشین
تهیونگ: مامان زود بگو کار دارم
ا/ت برای تهیونگ هم توضیح میده
تهیونگ: یعنی تو همونی که من آرزو داشتم صدام کنه داداش
لونا: بله(گریه)
م تهیونگ: بیا بغلم دخترم
لونا: مادر(گریه)

.....پرش زمان به یه هفته بعد.....

ا/ت: آجوما جونم گشنمههه
آجوما: غذا حاضره منتظر ارباب هستیم
ا/ت: عا باشه لونا کو ؟
آجوما: بالا هستن
ا/ت: مرسی
ا/ت: لوناااا
لونا: ها ؟
ا/ت: بیا اینجا حرف بزنیم
لونا: ساعت چنده؟
ا/ت: ۱۰ و نیم تهیونگ برنگشته هنوز
لونا: کی فکرشو میکرد من دختر خانواده کیم باشم
ا/ت: عا نمیدونم
لونا:این چیه پوشیدی
ا/ت: تیشرت لانگ با شلوارک (خنده)
لونا: میدونم تیشرت پوشیدی مال داداشمه هاا پارت میکنه
ا/ت: نه بابا
ویو تهیونگ: رفته بودم بار یه ویسکی ۹۰ درصد سر کشیده بودم حالم اصلا خوب نبود رفتم خونه
تهیونگ: آجووووما (داد)
آجوما: جانم پسرم ؟
تهیونگ: زنم کو؟
آجوما: بالا توی اتاق
ویو ا/ت:
داشتیم با لونا حرف میزدیم که تهیونگ.....