آغاز نفرین
آغاز نفرین
داستان «نفرین پسر گریان» در یک روز آفتابی در سال 1985 آغاز شد. در آن روز نشریه انگلیسی زبان «The Sun» در صفحه 13، از نسخه روز چهارم سپتامبر خود مقاله ای با این عنوان به چاپ رساند: «نفرین سوزان پسر گریان» در این مقاله نوشته شده بود که چگونه دو نفر «ران» و «میهال» که در «روترهام» شهری معدنی در «یورکشایر جنوبی» انگلیس زندگی میکردند، تصویر نقاشی شده پسرکی که خیره به انسان نگاه میکند و قطرات اشک از گونه هایش سرازیر هستند را در آتش سوزی منزلشان مقصر میدانند.
این آتش سوزی از یک تابه ارزان قیمت در آشپزخانه آغاز شد و به سرعت تمام خانه آنها را فرا گرفت. اما هر چند که تمام اتاق های طبقه اول در آتش سوختند و سیاه شدند، ولی تابلوی نقاشی پسرک گریان، سالم و دست نخورده باقی ماند و از آتش، جان سالم به در برد. وقتی تمام دیوارهای خانه سوخته و نیم هسوخته بودند و دود از آنها بر میخاست، تابلو همچنان به دیوار آویخته بود و به کسانی که درصدد خاموش کردن آتش بودند، مینگریست. آنچه مسلم است داستان آتش سوزی توسط یک «تابه سوزان» معمولا دو ستون از یک روزنامه را اشغال میکنند، ولی چیزی که توجه مردم را جلب کرد اظهارات آتش نشانی بود که گفته بود بارها در ماموریت های کاری دیده است که تمام خانه ا ی سوخته ولی نسخه های مختلف تابلوی پسر گریان، سالم و دست نخورده باقی مانده اند.
داستان این نقاشی
در دهه 1990 آتشسوزی های «پسر گریان» به کشورهای دیگر هم سرایت کرد و داستان هایی از آن بر سر زبانها افتاد و تحقیقات بر روی این تابلو آغاز شد. یکی از کسانی که پژوهشی گسترده بر روی آن کرد «جورج مولاری» یک دبیر بازنشسته بود که دریافت این نقاشی اثر نقاشی اسپانیایی به نام «فرانشات سویل» است. یک روز در سال 1969 «سویل» به دنبال سوژه ای جالب برای نقاشی در خیابانهای مادرید، پرسه میزد که چشمش به پسربچه ای ولگرد افتاد. پسرک اصلا حرف نمیزد و نگاهی پر از اندوه داشت. سویل تصویر او را کشید و یک کشیش کاتولیک او را شناخت و گفت: نام پسرک «دون بونیلو» است که بعد از اینکه شاهد مرگ والدینش در یک آتش سوزی بوده از خانه فرار کرده است.
کشیش میگفت: تاکنون، هیچکس سرپرستی پسرک را برعهده نگرفته، زیرا همه معتقدند هر کجا او میرود، آتشسوزی به پا می شود. به همین خاطر مردم نام «شیطان» را بر او گذاشته اند. به هر حال نقاش به نصیحت کشیش گوش نکرد و نسخه های مختلفی از تصویر پسرک کشید و فروخت. اما یک روز استودیوی او آتش گرفت و زندگی او نابود شد، او پسرک را مقصر دانست… پسرک از آنجا فرار کرد و دیگر کسی او را ندید. در سال 1976 یک اتومبیل در جاده آتش گرفت و راننده آن کاملا سوخت. راننده قابل شناسایی نبود ولی قسمتی از گواهینامه رانندگی او سالم مانده بود که نشان میداد نام او «دون بونیلو» 19 ساله است در واقع همان پسر کوچولوی و خیابانی…
«نفرین پسر گریان» هنوز هم ادامه دارد به طوری که یکی از همین آتشسوزی های مشابه در سال 2002 در یک رستوران بین جاده ای در انگلیس رخ داد و همه چیز به جز تابلوی «پسرک گریان» سوخت. آیا این نفرین واقعا وجود دارد؟ آیا اصولا نفرینها واقعی هستند یا همه آنها افسانه هایی میباشند که با تلقین بر روی زندگی انسانها تاثیر میگذارند؟ اگر این طور است چگونه ممکن است چندین آتشسوزی شدید روی دهد و در همه آنها تنها یک تابلوی نقاشی آن هم با یک سوژه، آویخته بر دیوارهای سوخته باقی بماند؟ این هم یکی از معماهای این دنیاست که بسیاری از کارشناسان در حال بررسی و کشف راز آن هستند.
وحشت عمومی
این گفته حقیقت داشت و بارها چنین اتفاقی افتاده بود. عجیب بود که در آتشسوزی های بزرگ تصویر یک پسربچه سالم باقی میماند و نمیسوخت. اما با انتشار این مقاله در نشریه «The Sun» این خبر به همه مردم انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی رسید و باعث وحشتی عمومی شد. برخی از نشریات رقیب، The Sun را متهم به خرافه پراکنی برای فروش بیشتر کردند، ولی این حرفها تاثیری بر احساسات برانگیخته مردم نداشت.
روز 5 سپتامبر 1985 افراد بسیاری ادعا کردند که از قربانیان تابلوی پسر گریان هستند و افراد بسیاری که این تابلو را در منزل داشتند از عواقب خطرناک این نفرین ابراز وحشت میکردند. «دورامان» اهل «میچهام» ادعا کرد تنها شش ماه پس از خرید تابلوی پسر گریان، خانه اش آتش گرفت و زیر و رو شد. او میگفت تمام تابلوهای خانه از بین رفتند به جز تابلوی پسر گریان، که دست نخورده روی دیوار آویزان مانده بود.
«ساندرا کاسک» مدعی شد که او، خواهر شوهرش و دوستش، هر یک تابلویی از پسر گریان را خریده بودند همگی گرفتار آتش سوزی شدند. خانواده دیگری از «ناتینگهام» میگفتند این تابلو باعث سوختن خانه و بیخ انمان شدن آنها شده است. «برایان پارکس» که پس از آتشسوزی
داستان «نفرین پسر گریان» در یک روز آفتابی در سال 1985 آغاز شد. در آن روز نشریه انگلیسی زبان «The Sun» در صفحه 13، از نسخه روز چهارم سپتامبر خود مقاله ای با این عنوان به چاپ رساند: «نفرین سوزان پسر گریان» در این مقاله نوشته شده بود که چگونه دو نفر «ران» و «میهال» که در «روترهام» شهری معدنی در «یورکشایر جنوبی» انگلیس زندگی میکردند، تصویر نقاشی شده پسرکی که خیره به انسان نگاه میکند و قطرات اشک از گونه هایش سرازیر هستند را در آتش سوزی منزلشان مقصر میدانند.
این آتش سوزی از یک تابه ارزان قیمت در آشپزخانه آغاز شد و به سرعت تمام خانه آنها را فرا گرفت. اما هر چند که تمام اتاق های طبقه اول در آتش سوختند و سیاه شدند، ولی تابلوی نقاشی پسرک گریان، سالم و دست نخورده باقی ماند و از آتش، جان سالم به در برد. وقتی تمام دیوارهای خانه سوخته و نیم هسوخته بودند و دود از آنها بر میخاست، تابلو همچنان به دیوار آویخته بود و به کسانی که درصدد خاموش کردن آتش بودند، مینگریست. آنچه مسلم است داستان آتش سوزی توسط یک «تابه سوزان» معمولا دو ستون از یک روزنامه را اشغال میکنند، ولی چیزی که توجه مردم را جلب کرد اظهارات آتش نشانی بود که گفته بود بارها در ماموریت های کاری دیده است که تمام خانه ا ی سوخته ولی نسخه های مختلف تابلوی پسر گریان، سالم و دست نخورده باقی مانده اند.
داستان این نقاشی
در دهه 1990 آتشسوزی های «پسر گریان» به کشورهای دیگر هم سرایت کرد و داستان هایی از آن بر سر زبانها افتاد و تحقیقات بر روی این تابلو آغاز شد. یکی از کسانی که پژوهشی گسترده بر روی آن کرد «جورج مولاری» یک دبیر بازنشسته بود که دریافت این نقاشی اثر نقاشی اسپانیایی به نام «فرانشات سویل» است. یک روز در سال 1969 «سویل» به دنبال سوژه ای جالب برای نقاشی در خیابانهای مادرید، پرسه میزد که چشمش به پسربچه ای ولگرد افتاد. پسرک اصلا حرف نمیزد و نگاهی پر از اندوه داشت. سویل تصویر او را کشید و یک کشیش کاتولیک او را شناخت و گفت: نام پسرک «دون بونیلو» است که بعد از اینکه شاهد مرگ والدینش در یک آتش سوزی بوده از خانه فرار کرده است.
کشیش میگفت: تاکنون، هیچکس سرپرستی پسرک را برعهده نگرفته، زیرا همه معتقدند هر کجا او میرود، آتشسوزی به پا می شود. به همین خاطر مردم نام «شیطان» را بر او گذاشته اند. به هر حال نقاش به نصیحت کشیش گوش نکرد و نسخه های مختلفی از تصویر پسرک کشید و فروخت. اما یک روز استودیوی او آتش گرفت و زندگی او نابود شد، او پسرک را مقصر دانست… پسرک از آنجا فرار کرد و دیگر کسی او را ندید. در سال 1976 یک اتومبیل در جاده آتش گرفت و راننده آن کاملا سوخت. راننده قابل شناسایی نبود ولی قسمتی از گواهینامه رانندگی او سالم مانده بود که نشان میداد نام او «دون بونیلو» 19 ساله است در واقع همان پسر کوچولوی و خیابانی…
«نفرین پسر گریان» هنوز هم ادامه دارد به طوری که یکی از همین آتشسوزی های مشابه در سال 2002 در یک رستوران بین جاده ای در انگلیس رخ داد و همه چیز به جز تابلوی «پسرک گریان» سوخت. آیا این نفرین واقعا وجود دارد؟ آیا اصولا نفرینها واقعی هستند یا همه آنها افسانه هایی میباشند که با تلقین بر روی زندگی انسانها تاثیر میگذارند؟ اگر این طور است چگونه ممکن است چندین آتشسوزی شدید روی دهد و در همه آنها تنها یک تابلوی نقاشی آن هم با یک سوژه، آویخته بر دیوارهای سوخته باقی بماند؟ این هم یکی از معماهای این دنیاست که بسیاری از کارشناسان در حال بررسی و کشف راز آن هستند.
وحشت عمومی
این گفته حقیقت داشت و بارها چنین اتفاقی افتاده بود. عجیب بود که در آتشسوزی های بزرگ تصویر یک پسربچه سالم باقی میماند و نمیسوخت. اما با انتشار این مقاله در نشریه «The Sun» این خبر به همه مردم انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی رسید و باعث وحشتی عمومی شد. برخی از نشریات رقیب، The Sun را متهم به خرافه پراکنی برای فروش بیشتر کردند، ولی این حرفها تاثیری بر احساسات برانگیخته مردم نداشت.
روز 5 سپتامبر 1985 افراد بسیاری ادعا کردند که از قربانیان تابلوی پسر گریان هستند و افراد بسیاری که این تابلو را در منزل داشتند از عواقب خطرناک این نفرین ابراز وحشت میکردند. «دورامان» اهل «میچهام» ادعا کرد تنها شش ماه پس از خرید تابلوی پسر گریان، خانه اش آتش گرفت و زیر و رو شد. او میگفت تمام تابلوهای خانه از بین رفتند به جز تابلوی پسر گریان، که دست نخورده روی دیوار آویزان مانده بود.
«ساندرا کاسک» مدعی شد که او، خواهر شوهرش و دوستش، هر یک تابلویی از پسر گریان را خریده بودند همگی گرفتار آتش سوزی شدند. خانواده دیگری از «ناتینگهام» میگفتند این تابلو باعث سوختن خانه و بیخ انمان شدن آنها شده است. «برایان پارکس» که پس از آتشسوزی
۱۱.۳k
۰۶ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.