فیلیکس
#فیلیکس
#استری_کیدز
.
.
.
✚ از وقتی دیدمت✚
〘Part 9〙
استرس ، ترس، نگرانی
تنها چیزایی بودن که نگاه دختری که کنارم نشسته بود می فهمیدم
یعنی مقصر همه اینها من بودم ؟
یعنی حرفای من انقدر روی این دختر تاثیر داشته؟
.
فیلیکس : ا/ت .... میشه باهات حرف بزنم
ا/ت : اره * اروم
فیلیکس: ا/ت باور کن من اون حرف ها رو از قصد بهت نزدم
نمی تونستم ممکنه ......
ا/ت : مقصر تو نیستی یونگ بوک..... این خودم بودم که باعث این اتفاق شدم ..... ابن خودمم که باعث حال بد الان خودم شدم
همون لحظه مردی امد و ا/ت رو به اغوش کشید و بعد دستش رو روی شون ا/ت گذاشت
یونگ وو :سلام عزیزم
و بعد نگاهی تمسخر امیز به من کرد و گفت
یونگ وو :ا/ت معروفی نمی کنی
ا/ت : ا ایشون بغل دستیم یونگ بوکه
و دوباره نگاهی به من کرد و بعد به ا/ت نگاهی کرد و گفت
یونگ وو : بیا بریم ا/ت
ولی قبل از اینکه برم ا/ت نگاه ترسیدم رو به من داد و سرش رو به نشونه نه تکون داد
منم اون رو از دست اون مرد بیرون کشیدم و به خودم چشبودمش
فیلیکس : ا/ت درست گفت من بغل دستیشو اما این رو نگفت که من دوست پسرشم هستم و خب شما خودتون رو معرفی نکردید اقای محترم
مرد با حرص نگاهش رو به ا/ت داد و گفت
یونگ وو :این درست میگه؟
اول می خواست حرفم رو تکذیب کنه ولی با فشار دستم نظرش رو عوض کرد و حرف من رو هم تایید کرد
ا/ت : ا. اره دوست پسرمه
و مرد نگاهی پر از خشم به من و ا/ت کرد و بعد از اونجا دور شد
ا/ت : ببخشید که ......
فیلیکس : ا/ت اون کی بود؟
ا/ت : اون مهم نیست ......
فیلیکس : ا/ت منو دیوانه نکن اون کی بود
نفس عمیقی کشید و جواب داد
ا/ت : اون روز بعد از اینکه از تو دور شدم و خواستم به سمت خونم برم این مرد منو گرفت و معلوم نبود می خواست چیکار کنه ولی مردی که اون نزدیکی بود منو نجات داد و از اون روز مدام میاد دم در خونم و اذیتم می کنه ......
باورم نمی شد ......
شاید همه اینا تقصیر من بوده .....
اون رو به اغوش کشیدم و گذاشتم و بهش گفتم
فیلیکس : قول میدم همه چیز رو درست کنم ......
.
.
.
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
#استری_کیدز
.
.
.
✚ از وقتی دیدمت✚
〘Part 9〙
استرس ، ترس، نگرانی
تنها چیزایی بودن که نگاه دختری که کنارم نشسته بود می فهمیدم
یعنی مقصر همه اینها من بودم ؟
یعنی حرفای من انقدر روی این دختر تاثیر داشته؟
.
فیلیکس : ا/ت .... میشه باهات حرف بزنم
ا/ت : اره * اروم
فیلیکس: ا/ت باور کن من اون حرف ها رو از قصد بهت نزدم
نمی تونستم ممکنه ......
ا/ت : مقصر تو نیستی یونگ بوک..... این خودم بودم که باعث این اتفاق شدم ..... ابن خودمم که باعث حال بد الان خودم شدم
همون لحظه مردی امد و ا/ت رو به اغوش کشید و بعد دستش رو روی شون ا/ت گذاشت
یونگ وو :سلام عزیزم
و بعد نگاهی تمسخر امیز به من کرد و گفت
یونگ وو :ا/ت معروفی نمی کنی
ا/ت : ا ایشون بغل دستیم یونگ بوکه
و دوباره نگاهی به من کرد و بعد به ا/ت نگاهی کرد و گفت
یونگ وو : بیا بریم ا/ت
ولی قبل از اینکه برم ا/ت نگاه ترسیدم رو به من داد و سرش رو به نشونه نه تکون داد
منم اون رو از دست اون مرد بیرون کشیدم و به خودم چشبودمش
فیلیکس : ا/ت درست گفت من بغل دستیشو اما این رو نگفت که من دوست پسرشم هستم و خب شما خودتون رو معرفی نکردید اقای محترم
مرد با حرص نگاهش رو به ا/ت داد و گفت
یونگ وو :این درست میگه؟
اول می خواست حرفم رو تکذیب کنه ولی با فشار دستم نظرش رو عوض کرد و حرف من رو هم تایید کرد
ا/ت : ا. اره دوست پسرمه
و مرد نگاهی پر از خشم به من و ا/ت کرد و بعد از اونجا دور شد
ا/ت : ببخشید که ......
فیلیکس : ا/ت اون کی بود؟
ا/ت : اون مهم نیست ......
فیلیکس : ا/ت منو دیوانه نکن اون کی بود
نفس عمیقی کشید و جواب داد
ا/ت : اون روز بعد از اینکه از تو دور شدم و خواستم به سمت خونم برم این مرد منو گرفت و معلوم نبود می خواست چیکار کنه ولی مردی که اون نزدیکی بود منو نجات داد و از اون روز مدام میاد دم در خونم و اذیتم می کنه ......
باورم نمی شد ......
شاید همه اینا تقصیر من بوده .....
اون رو به اغوش کشیدم و گذاشتم و بهش گفتم
فیلیکس : قول میدم همه چیز رو درست کنم ......
.
.
.
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
۲۷.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.