مروارید عشق پارت ۷۳
کوک:توهم خوشگلی نمی تونم چش ازت بردارم من:ولی به پای تو که نمیرسم😍 خندید بردم تو اتاق خوابوندم رو تخت اومد روم دوتا دستاشو کنار سرم گذاشت کنار سرم از بدنم فاصله گرفت یکم منم دستمو بردم رو صورتش گذاشتم نزدیک صورتم شد بدنشو به بدنم چسبوند دماغشو به دماغم مالید دستمو دور گردنش حلقه کردم بدنشو فشار داد به بدنم که شیکمم درد گرفت من:آی کوک:چی شد من:فشار نده کوک:آخ دردت اومد ببخشید عزیزم من:عب نداره لبامو بوسید بعد جدا شد رفت عقب سرشو گذاشت رو سینه هام کوک:آخی منم دستمو رو سرش گذاشتم سینمو بوسید دوباره سرشو گذاشت دستاشو برد زیر کمرم و کمرمو میمالید همونجوری خوابمون برد
از زبون جونگ کوک
صبح بیدار شدم سرم رو سینه ها گائول بود سرمو مالیدم سرمو بردم عقب خیلی ناز خوابیده بود معلوم بود خواب قشنگی داره میبینه چون داشت میخندید دلم نمیومد بیدارش کنم پس فقط نگاش کردم بالای سینشو بوسیدم اونجایی که پیدا بودم خود سینه هاشم بوسیدم فشار دادم من:وایی چشمم خورد به گردن سفید و نرمش رفتم بالا گردنشو میخوردم انقدر خوش بو خوشمزه بود موهاشم که نگم🤤 همون موقع حس کردم صورتش به صورتم چسبید نگاش کردم بیدار شده بود من:صبح بخیر پرنسسم(عررررر😭😍صبح بخیر شاهزاده قلبم😍) گائول:صبح بخیر شاهزاده قلبم من:آهههههه🤤 گائول:چیه من:چطوری تونستی بگی و دلبری کنی گائول:خودت چرا گفتی تو گفتی منم گفتم🙂 من:بخورمت😋 گائول:بزار یکم برا خودم بمونم🙂☺😂من:چجوری وقتی انقدر کیوت و خوشگل دلبری میکنی من نخورمت مگه داریم همچین چیزی که تو برام دلبری کنی من عاشقت نشم باز دوباره گائول:الان کی داره قلب پر پر میکنه🙂 من:تو گائول:نخیر تو 😐 من:نه تو گائول:تو من:تو(😐تو جونگ کوک😂 کوک:نخیر تو😐😂 مام رفتیم تو فاز) گائول:تو من:تو😬 گائول:تووووو😬 من:بحث نکن تو داری قلبمو پر پر میکنه گائول:ولی تو قلبمو پودر میکنی
از زبون خودم
من:تو....... یهو لباشو گذاشت رو لبام وحشی و عصبی لبامو بوسید و گاز گرفت پنج دقیقه کوک:تو چی من:تو..... نزاشت ول کرد کوک:بگو دیگه من:اگه جنابالی بزاری و لبامو نکنی میگم کوک:بگو من:تو عشق منی🙂😍 همینجوری خیره شد بهم افتاد کوک:من مردم⚰ من:منم باهات میام کوک:میای من:چرا که نه میام کوک:بیا پیشم من:باشه میام کوک:بریم من:بریم افتاد منم سرمو سمتش برگردوندم دستامو محکم دور شونش پیچیدم دیگه پاشدیم نشستیم و رفتیم بیرون صورتامونو شستیم و صبحونمونم خوردیم
از زبون جونگ کوک
صبح بیدار شدم سرم رو سینه ها گائول بود سرمو مالیدم سرمو بردم عقب خیلی ناز خوابیده بود معلوم بود خواب قشنگی داره میبینه چون داشت میخندید دلم نمیومد بیدارش کنم پس فقط نگاش کردم بالای سینشو بوسیدم اونجایی که پیدا بودم خود سینه هاشم بوسیدم فشار دادم من:وایی چشمم خورد به گردن سفید و نرمش رفتم بالا گردنشو میخوردم انقدر خوش بو خوشمزه بود موهاشم که نگم🤤 همون موقع حس کردم صورتش به صورتم چسبید نگاش کردم بیدار شده بود من:صبح بخیر پرنسسم(عررررر😭😍صبح بخیر شاهزاده قلبم😍) گائول:صبح بخیر شاهزاده قلبم من:آهههههه🤤 گائول:چیه من:چطوری تونستی بگی و دلبری کنی گائول:خودت چرا گفتی تو گفتی منم گفتم🙂 من:بخورمت😋 گائول:بزار یکم برا خودم بمونم🙂☺😂من:چجوری وقتی انقدر کیوت و خوشگل دلبری میکنی من نخورمت مگه داریم همچین چیزی که تو برام دلبری کنی من عاشقت نشم باز دوباره گائول:الان کی داره قلب پر پر میکنه🙂 من:تو گائول:نخیر تو 😐 من:نه تو گائول:تو من:تو(😐تو جونگ کوک😂 کوک:نخیر تو😐😂 مام رفتیم تو فاز) گائول:تو من:تو😬 گائول:تووووو😬 من:بحث نکن تو داری قلبمو پر پر میکنه گائول:ولی تو قلبمو پودر میکنی
از زبون خودم
من:تو....... یهو لباشو گذاشت رو لبام وحشی و عصبی لبامو بوسید و گاز گرفت پنج دقیقه کوک:تو چی من:تو..... نزاشت ول کرد کوک:بگو دیگه من:اگه جنابالی بزاری و لبامو نکنی میگم کوک:بگو من:تو عشق منی🙂😍 همینجوری خیره شد بهم افتاد کوک:من مردم⚰ من:منم باهات میام کوک:میای من:چرا که نه میام کوک:بیا پیشم من:باشه میام کوک:بریم من:بریم افتاد منم سرمو سمتش برگردوندم دستامو محکم دور شونش پیچیدم دیگه پاشدیم نشستیم و رفتیم بیرون صورتامونو شستیم و صبحونمونم خوردیم
۹.۹k
۱۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.