[بورا]
[بورا]
طولی نکشید که در با شتاب باز شد
بیشترر از این توقعه نمیشی داشت، میشه؟
باباش: دختر ول//گرد کارت ب جایی رسیدی جوابمو نمیده
بدون هیچ حرفی بش زول زدم
باباش: اونطوری نگام نکم که چشاتو در میارم ...خسته نشدی از بس ول گشتیی الان که ب عوان ی پسر زندگی میکنی اینی اجازه میدادم دختر باشی چه ه/ر/ز/ه ایی میشدی
همچنان سکوت چی داشتم بگم اصلا؟ سرمو انداخننم پایین
باباش: میدونی چیه من مایع ننگمه همچین بچه ایی داشته باشم که حیا نداره
با این جملش ب سمتش برگشتم .....این چیداش میگف
باباش : خسته شدم از وجودت نفس کشیدنتت دیدنتتتت
اینکه چییزی نیس نمیگفتم میدونستم
جوابشو ندادم که با دستش محکم کوبید تو دهنم انقدر محکم که صورتمو حس نمیکردم
بابا: چند بار بت میگم بم زول نزننن
چشام پره اشک بود
درسته بعنوان پسر زندگی میکنم ولی موهای بلندم و زیر کلاه گیس نگه داشتم
چونمو گرفت جلو صورتش برد
بابا: از داشتننتت پشیمونممممم
بدون هیچ حرفی چونمو از دستش کشیدم و با چمای خیس ساکم که کلا همیشه وسایلم توش بود و با مدارک و وسایل لازم تو کولم ریختم و گوشیمو تو جیبم گذاشتم از بقلش رد شدم از اتاق خارج شدم که عربدش تو خونه پیچید
باباش: وایسا ولگ/=رد
وایسادم که پشتم بوو
باباش: میخوای با فرهر کردنت بیشتر ابرومو ببری کم بت خوبیییی کر م نمک نشناسسسس؟( داد
خوبی توهم زدههه
برگشتم سمتش
بورام : خوبی ؟ چه خوبی؟ ...اینکه از ارزو هتم محرومم کردییی؟؟ یا اینکه انقدر مامانمو ادیت کردی که مرد؟ فک کردی بچمم؟ من میدونم بخواطر کتکای تو مامانم مرددد؟ بازم خوبیی؟؟ اینکه ستا کار پاره وق دارم خوبیه؟ اینکه کل روز کار میکنممم خوبیههه توعهه؟ اطنکه الان این وصعنه خوبیهههه؟ تو چیگار کردی برا من جز عذاب دادننن؟
از چشاش عصبانیت میباریدد
کمربندشو برداشت افتاد ب جونم با تمام قدرت کمربندو میکوبید رو بدنم
طولی نکشید که در با شتاب باز شد
بیشترر از این توقعه نمیشی داشت، میشه؟
باباش: دختر ول//گرد کارت ب جایی رسیدی جوابمو نمیده
بدون هیچ حرفی بش زول زدم
باباش: اونطوری نگام نکم که چشاتو در میارم ...خسته نشدی از بس ول گشتیی الان که ب عوان ی پسر زندگی میکنی اینی اجازه میدادم دختر باشی چه ه/ر/ز/ه ایی میشدی
همچنان سکوت چی داشتم بگم اصلا؟ سرمو انداخننم پایین
باباش: میدونی چیه من مایع ننگمه همچین بچه ایی داشته باشم که حیا نداره
با این جملش ب سمتش برگشتم .....این چیداش میگف
باباش : خسته شدم از وجودت نفس کشیدنتت دیدنتتتت
اینکه چییزی نیس نمیگفتم میدونستم
جوابشو ندادم که با دستش محکم کوبید تو دهنم انقدر محکم که صورتمو حس نمیکردم
بابا: چند بار بت میگم بم زول نزننن
چشام پره اشک بود
درسته بعنوان پسر زندگی میکنم ولی موهای بلندم و زیر کلاه گیس نگه داشتم
چونمو گرفت جلو صورتش برد
بابا: از داشتننتت پشیمونممممم
بدون هیچ حرفی چونمو از دستش کشیدم و با چمای خیس ساکم که کلا همیشه وسایلم توش بود و با مدارک و وسایل لازم تو کولم ریختم و گوشیمو تو جیبم گذاشتم از بقلش رد شدم از اتاق خارج شدم که عربدش تو خونه پیچید
باباش: وایسا ولگ/=رد
وایسادم که پشتم بوو
باباش: میخوای با فرهر کردنت بیشتر ابرومو ببری کم بت خوبیییی کر م نمک نشناسسسس؟( داد
خوبی توهم زدههه
برگشتم سمتش
بورام : خوبی ؟ چه خوبی؟ ...اینکه از ارزو هتم محرومم کردییی؟؟ یا اینکه انقدر مامانمو ادیت کردی که مرد؟ فک کردی بچمم؟ من میدونم بخواطر کتکای تو مامانم مرددد؟ بازم خوبیی؟؟ اینکه ستا کار پاره وق دارم خوبیه؟ اینکه کل روز کار میکنممم خوبیههه توعهه؟ اطنکه الان این وصعنه خوبیهههه؟ تو چیگار کردی برا من جز عذاب دادننن؟
از چشاش عصبانیت میباریدد
کمربندشو برداشت افتاد ب جونم با تمام قدرت کمربندو میکوبید رو بدنم
۳.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.