Sadismi
وارد جت شدن
_برو بشین رو اون صندلی(سرد)
دختر با چشم دنبال اون صندلی میگشت که دید کلی بادیگارد دور یه صندلی نشستن
+م من اونجا باید بشینم؟؟
با دست با صندلی که بادیگارد دور تا دورش نشسته بودن اشاره کرد
_هوم(سرد)
+اخه...
_حرف نزن میا با اندازه کافی اعصابمو خراب کردی(تند اصبانی)
+باشه(ناراحت)
دختر با ناراحتی تمام رفت رو اون صندلی نشست
سرشو با شیشه تکیه داد و برای آخرین بار امریکا رو دید
چند دقیقه بعد پسر هم بقل دخترک نشست و سرشو تو گوشی کرد
دخترک هم توجه نکرد
خیلی تو فکر بود جوری که متوجه نشد یه اشک از چشمش اومد پایین
_گریه نکن از گریه خوشم نمیاد(سرد)
دختر پوزخندی زد و اشکاشو با دستاش پاک کرد
سعی کرد دودقیقه بگیره بخوابه ولی فکر خیال نمیذاشت
تو فکر بود که یه دفعه یه فکر احمقانه به ذهنش رسید
بلند شد و هم زمان بادیگارد ها هم بلند شدن
هوفی کشید و به سمت دستشویی رفت که دید بادیگارد ها هم میخوان بیان تو
+نه توروخدا بیاید داخل یه وقت تارف نکنید
@ببخشید خانوم اقا دستور دادن هرجا هستین باهاتون بیایم
+انیشتین ها اینجا هواپیما نمیتونم بپرم پایین که
€چرا چون تو میا هستی میپری یاه یاه یاه
+هوففففف میشه برید
@اقا
_اخه احمقا مگه گفتم تو دستشویی باهاش برید(نیمه داد)
_بدو
+هوففف
وارد دستشویی شدو درو بست
داشت فکر میکرد چطوری فرار کنه که به راهی رسید
در دستشویی باز کرد و گفت
+اینجا پرسنل زن نداره
شوگا/
/چرا داره
/خانوم سوفیا
@بله اقا
/ببینید خانوم چیکار داره
@چشم
@خانوم چیکار دارید منو
+ام چطوری بگم گوشتو بیار
(نکته:بیرون دستشویی هست این میا و تا الان کوک و جیمین تهیونگ شوگا دارن میا و خدمتکار و میا رو نگاه میکنن)
@عا چشم خانوم الان میارم
+باشه فقد زود
+وایسا
+کیسه اب داغ یادت نره
@چشم
و وارد دستشویی شد
میخواست الکی بگه که پری**یوده اما واقعا شد
+ایشش اخه الان چرا(اروم)
یه دلدرد بد به سراغش اومد
از درد کف دستشویی نشست
نمیتونست نفس بکشه
@خانوم بیام
+اره بیا(لرزون)
خدمتکار وارد شد و دید میا رو زمینه ترسید ولی به روی خودش نیورد درو بست و با ترس نگاه کرد
@خانوم خانوم چیشده(ترسیده اروم)
دختر از درد زیاد عرق کره بود و رنگش پریده بود
+اح پری***یودم
@خیلی درد دارید (اروم نگران)
+خیلی بیا ببین لباسم خونی نیس(لرزون اروم)
@هست هست(اروم لرزون)
+اح خدا
+برو بیرون پد بزارم برو ببین لباس پیدا میکنی فقد به کسی نگو من پریودم بگو
دل درد ساده هس
_برو بشین رو اون صندلی(سرد)
دختر با چشم دنبال اون صندلی میگشت که دید کلی بادیگارد دور یه صندلی نشستن
+م من اونجا باید بشینم؟؟
با دست با صندلی که بادیگارد دور تا دورش نشسته بودن اشاره کرد
_هوم(سرد)
+اخه...
_حرف نزن میا با اندازه کافی اعصابمو خراب کردی(تند اصبانی)
+باشه(ناراحت)
دختر با ناراحتی تمام رفت رو اون صندلی نشست
سرشو با شیشه تکیه داد و برای آخرین بار امریکا رو دید
چند دقیقه بعد پسر هم بقل دخترک نشست و سرشو تو گوشی کرد
دخترک هم توجه نکرد
خیلی تو فکر بود جوری که متوجه نشد یه اشک از چشمش اومد پایین
_گریه نکن از گریه خوشم نمیاد(سرد)
دختر پوزخندی زد و اشکاشو با دستاش پاک کرد
سعی کرد دودقیقه بگیره بخوابه ولی فکر خیال نمیذاشت
تو فکر بود که یه دفعه یه فکر احمقانه به ذهنش رسید
بلند شد و هم زمان بادیگارد ها هم بلند شدن
هوفی کشید و به سمت دستشویی رفت که دید بادیگارد ها هم میخوان بیان تو
+نه توروخدا بیاید داخل یه وقت تارف نکنید
@ببخشید خانوم اقا دستور دادن هرجا هستین باهاتون بیایم
+انیشتین ها اینجا هواپیما نمیتونم بپرم پایین که
€چرا چون تو میا هستی میپری یاه یاه یاه
+هوففففف میشه برید
@اقا
_اخه احمقا مگه گفتم تو دستشویی باهاش برید(نیمه داد)
_بدو
+هوففف
وارد دستشویی شدو درو بست
داشت فکر میکرد چطوری فرار کنه که به راهی رسید
در دستشویی باز کرد و گفت
+اینجا پرسنل زن نداره
شوگا/
/چرا داره
/خانوم سوفیا
@بله اقا
/ببینید خانوم چیکار داره
@چشم
@خانوم چیکار دارید منو
+ام چطوری بگم گوشتو بیار
(نکته:بیرون دستشویی هست این میا و تا الان کوک و جیمین تهیونگ شوگا دارن میا و خدمتکار و میا رو نگاه میکنن)
@عا چشم خانوم الان میارم
+باشه فقد زود
+وایسا
+کیسه اب داغ یادت نره
@چشم
و وارد دستشویی شد
میخواست الکی بگه که پری**یوده اما واقعا شد
+ایشش اخه الان چرا(اروم)
یه دلدرد بد به سراغش اومد
از درد کف دستشویی نشست
نمیتونست نفس بکشه
@خانوم بیام
+اره بیا(لرزون)
خدمتکار وارد شد و دید میا رو زمینه ترسید ولی به روی خودش نیورد درو بست و با ترس نگاه کرد
@خانوم خانوم چیشده(ترسیده اروم)
دختر از درد زیاد عرق کره بود و رنگش پریده بود
+اح پری***یودم
@خیلی درد دارید (اروم نگران)
+خیلی بیا ببین لباسم خونی نیس(لرزون اروم)
@هست هست(اروم لرزون)
+اح خدا
+برو بیرون پد بزارم برو ببین لباس پیدا میکنی فقد به کسی نگو من پریودم بگو
دل درد ساده هس
۶.۳k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.