Vkook p.1

ویو تهیونگ
اه خسته شدم امروز فیلم برداری ران بی تی اسو داشتیم اعصابم خورد شده کوک جلویه من میره میچسبه به جیمین کم مونده بود بره ببوستش آها خودشم اومد
× سلام دد
+ سلام کوک (بی حوصله)
× الان نباید بهم بگی بیبی
+ چرا اگه به بقیه نچسبی میگم
× (ناراحت)
+ میتونی از دلم در بیاری با یه کیس
به کوک نزدیک میشه میخواد اونو ببوسه که کوک هولش میده
× نمیخوام از دلت در بیارم به جهنم ازت متنفرمممم * باداد*
تهیونگ اب دهنشو قورت میده و ناراحت برمیگرده میبینه اعضا پشتش جمع شدن و ازش میپرسن چیشده تهیونگم با بی حوصلهگی از کنارشون رد میشه
کوک ویو
نباید با تهیونگ اون طوری حرف میزدم دلش شکست اه که دیدم تهیونگ بدون توجه بهم از جلوم رد شد چون اون همیشه وقتی میومد کنارم منو میبوسید و بغل میکرد
بلند شد سمت تهیونگ رفت
× آهای ته متاسفم به خاطر حرفام
+ میشه دیگه بری * عصبانی
× یعنی انقدر دلت شکست آهای با توعم * با گریه *

ته ویو
نباید دلشو میشکستم ولی باید تاوان کارشو پس بده
اصلا من برای اون مهم نیستم که

پرش زمانی به شب
ویو تهیونگ
داشتم میرفتم بخوابم کوک هم خواب بود مثل فرشته ها میخوابه رفتم دراز کشیدم که دیدم یکی منو از پشت بغل کرد
× تهیونگا
+ هومم
× منو میبخشی ؟
+ ....
رفت جلوی تهیونگ
× خواهش میکنم حرفام عمدی نبود
کوک تویه ذهن * اگه بخوابه یعنی قهره اگه ببوسه یعنی آشتی لطفا ببوسه آشتی کنه من بخاطر یه بوس کوچیک ازش قهر کردم الان دلم میخواد هرچقدر خواستش منو ببوسه * برادر مرض داری 😔*
+ خوابید
× اه
کوک چشماشو بست وقتی باز کرد دید لبای تهیونگ رو لباشن با خوشحالی بوسشون رو ادامه داد

لایک و کامنت 💜
اگه دوس داشتین پارت بعد اسماتم میزارم