ستان درون و بیرون(پارت ³⁵)
ستان درون و بیرون(پارت ³⁵)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
تا دارک و تام منو دیدن، دستمو گرفتن، پرسیدن:(چیشده؟) گفتم:(ه.... هی.... هیچی) نشستم روی مبل، سرمو گذاشتم روی شونه ی دارک. به دستش چسب زخم بود، دقیقا همونجایی که من لکه آبیمو دارم. گفتم اون چیه؟ تو گوشم گفت:(اینو گذاشتم کسی لکه ام رو نبینه!) حدس میزدم، دارک گفت:(حالت خوب نیس، بیا ببریمت تو اتاق.) گفتم:(ن... نه... خوبم!) گفت:(نه حالت خوب نیس) بردم تو اتاق، ازش پرسیدم:(چ... چر... چرا بهم کمک میکنی؟) گفت:(هنوز برای فهمیدنش زوده!)
ادامه دارد....
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
تا دارک و تام منو دیدن، دستمو گرفتن، پرسیدن:(چیشده؟) گفتم:(ه.... هی.... هیچی) نشستم روی مبل، سرمو گذاشتم روی شونه ی دارک. به دستش چسب زخم بود، دقیقا همونجایی که من لکه آبیمو دارم. گفتم اون چیه؟ تو گوشم گفت:(اینو گذاشتم کسی لکه ام رو نبینه!) حدس میزدم، دارک گفت:(حالت خوب نیس، بیا ببریمت تو اتاق.) گفتم:(ن... نه... خوبم!) گفت:(نه حالت خوب نیس) بردم تو اتاق، ازش پرسیدم:(چ... چر... چرا بهم کمک میکنی؟) گفت:(هنوز برای فهمیدنش زوده!)
ادامه دارد....
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۱.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.