نفرین شده
پارت ۶
*بعد صبحونه*
کوک: امم وایی حالا چیکار کنم..
ا/ت: چیشده..
کوک: آجوما خونه نیست..تو هم هنوز کامل خوب نشدی..منم مریض دارم نمیتونم تنهات بزارم
ا/ت: اولا مگه بچم..ثانیا..خب میام اونجا میشینم تا کارت تموم شه دیگه
کوک: نمیخوام بلایی سرت بیاد..اومم باشه بیا!
**تو ماشین، جلوی بیمارستان**
کوک: راستش ا/ت همونطور که بهت قول دادم نبایدبهت دروغ نباید بگم..من..من دوست دارم
ا/ت: چی؟..( بغض) راستش منم دوست دارم..ولی من نفرین شده ام نمیخوام از دستت بدم ( گریه)
کوک: ا/ت: بخدا اون مزخرفه..الکیه..چرا حرفمو باور نمیکنی (بغض)
ا/ت: میدونم و باورم دارم...ولی..ولی ( گریه شدید) میترسم تو رو هم از دست بدم
کوک: الهی قربونت بشم ( تو بغلم گرفتمش).. نترس من هیچوقت تنهات نمیزارم..قول میدم
ا/ت: نمیخوام...( گریه)
کوک: ببین قول میدم..رو حرف من حساب کن
ا/ت: جدی؟
کوک: اهوم..من راجب مامان و بابات تحقیق کردم راننده مست بوده و قبل از برخورد مامان و بابات هردو سکته کردن از ترس.. این یعنی ربطی به نفرین شدن نداره..راستش من تحقیق نکردم دوستم که پلیسه به اون گفتم تحقیق کنه
ا/ت: عع؟..ممنونم
کوک: خواهش میکنم..امم چیزه..میشه؟
ا/ت: میشه چی؟
کوک: ببوسمت؟
ا/ت: اهوم ( سرخ شدن)
کوک: نزدیکش شدم و بوسیدمش*( لباش مزه گیلاس میداد)
ا/ت؛ بهم خیلی آرامش میداد*..خیلی خب بسته دیرت میشه
کوک: راست میگی ولی شب منتظرتم ( لبخند ملیح)
ا/ت: گمشو برو( خنده)
کوک: تو هم بیا تو دفترم بشین دیگه!
ا/ت: باشه..خواستم از ماشین پیاده شم که سرم گیج رفت و سیاهی*
کوک: ا/تتت
*بعد صبحونه*
کوک: امم وایی حالا چیکار کنم..
ا/ت: چیشده..
کوک: آجوما خونه نیست..تو هم هنوز کامل خوب نشدی..منم مریض دارم نمیتونم تنهات بزارم
ا/ت: اولا مگه بچم..ثانیا..خب میام اونجا میشینم تا کارت تموم شه دیگه
کوک: نمیخوام بلایی سرت بیاد..اومم باشه بیا!
**تو ماشین، جلوی بیمارستان**
کوک: راستش ا/ت همونطور که بهت قول دادم نبایدبهت دروغ نباید بگم..من..من دوست دارم
ا/ت: چی؟..( بغض) راستش منم دوست دارم..ولی من نفرین شده ام نمیخوام از دستت بدم ( گریه)
کوک: ا/ت: بخدا اون مزخرفه..الکیه..چرا حرفمو باور نمیکنی (بغض)
ا/ت: میدونم و باورم دارم...ولی..ولی ( گریه شدید) میترسم تو رو هم از دست بدم
کوک: الهی قربونت بشم ( تو بغلم گرفتمش).. نترس من هیچوقت تنهات نمیزارم..قول میدم
ا/ت: نمیخوام...( گریه)
کوک: ببین قول میدم..رو حرف من حساب کن
ا/ت: جدی؟
کوک: اهوم..من راجب مامان و بابات تحقیق کردم راننده مست بوده و قبل از برخورد مامان و بابات هردو سکته کردن از ترس.. این یعنی ربطی به نفرین شدن نداره..راستش من تحقیق نکردم دوستم که پلیسه به اون گفتم تحقیق کنه
ا/ت: عع؟..ممنونم
کوک: خواهش میکنم..امم چیزه..میشه؟
ا/ت: میشه چی؟
کوک: ببوسمت؟
ا/ت: اهوم ( سرخ شدن)
کوک: نزدیکش شدم و بوسیدمش*( لباش مزه گیلاس میداد)
ا/ت؛ بهم خیلی آرامش میداد*..خیلی خب بسته دیرت میشه
کوک: راست میگی ولی شب منتظرتم ( لبخند ملیح)
ا/ت: گمشو برو( خنده)
کوک: تو هم بیا تو دفترم بشین دیگه!
ا/ت: باشه..خواستم از ماشین پیاده شم که سرم گیج رفت و سیاهی*
کوک: ا/تتت
۲۶.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.