عشق در جنایت. p*۸
بابت تاخیر خیلی خیلی ببخشید درس داشتم
رفتم مواد پنکیک رو آوردم و درست کردم
خواستم بریزم توی تابه تا درست شه که همون لحظه روغن تابه ریخت روی دستم و سوختم
ا.ت : آههه (درد)
ویو جونگکوک
داشتم موهام رو شونه میکردم که یهو آجوما اومد پیشم
آجوما : پسرم بدو بیا ا.ت دستش رو سوزوند
وقتی گفت دستش رو سوزونده نگران شدم و رفتم پایین پیش ا.ت
ویو ا.ت
داشتم از درد میمردم
جونگکوک : ا.ت خوبی؟؟
ا.ت : نه (گریه)
بغلم کرد
جونگکوک : دستت رو بده تا بگیرمش زیر آب سرد
دستم رو بهش دادم که آب رو باز کرد و دستم رو برد زیرش خیلی خیلی میسوخت
ا.ت : آخخخخ (گریه)
جونگکوک : صبر کن وگرنه جاش میمونه
ا.ت : باش
جونگکوک : خب تموم شد
ویو جونگکوک
آب رو بستم و ا.ت رو براید استایل بغل کردم و بردم توی اتاقم
جونگکوک : همینجا دراز بکش تا بیام
رفتم سمت کمدی که توش جعبه کمک های اولیه بود
در جعبه کمک های اولیه رو باز کردم و یک کرم سوختگی برداشتم
رفتم کنارش روی تخت نشستم
جونگکوک : دستت رو بده
ا.ت : بده خودم میزنم
جونگکوک : خیر نمیزارم
ا.ت : هوففف باشه بیا
در کرم رو باز کردم و زدم روی اونجایی که سوخته بود و پخشش کردم
جونگکوک : اینو باید هر روز بزنی پس باید هر روز اتاق من باشی البته بهت بگم که کل وسیله هات توی اتاق منه پس باید شبا پیش من بخوابی (پوزخند)
ا.ت : ول.....باشه (کلافه)
ویو ا.ت
بلند شدم از اتاقش رفتم بیرون که یاد جیمین افتادم
یعنی کجاست؟
رفتم طبقه پایین پیش تهیونگ چون قرار بود این چند روز بمونه تا کمک من و جونگکوک بکنه
ا.ت : تهیونگگگگ
تهیونگ : هااا
ا.ت : اتاق شکنجه کجاست؟
تهیونگ : طبقه سوم سمت راست روی درش هم نوشته اتاق شکنجه وایسا ببینم الان به چه دردت میخوره؟
ا.ت : دنبال جیمینم
تهیونگ : آها الان تو کلید نداری چجوری میخوای بری؟
ا.ت : وای تهیونگ انقدر سوال پیچم نکن......تو کلید اضافی داری؟
تهیونگ : آره بیا بگیر فقط مراقب باش جونگکوک نفهمه وگرنه من و تو رو میبره لبه ی دار
ا.ت : (خنده) باشه حواسم هست.....مرسییییی
سریع بدو بدو رفتم طبقه سوم و دنبال دری گشتم که روش نوشته باشه اتاق شکنجه
بالاخره پیداش کردم
کلید رو انداختم و در رو باز کردم
با چیزی که دیدم جیگرم سوخت و شوکه شدم
جیمین غرق در خون بود
ا.ت : جیمیننن (گریه)
دستم رو کشیدم روی صورتش
ا.ت : چه اتفاقی برات افتاده (گریه)
جیمین : گریه...نکن (بی جون و با درد)
ا.ت : اون عوضی (ببخشید جونگکوک)چرا اینکار رو با تو کرده (گریه)
ا.ت : همش تقصیر منه که تو اینجوری شدی (گریه)
جیمین : نه.....تقصیر.....تو....نیست..آهه (بی جون و با درد)
داشتم برای جیمین گریه میکردم که صدایی پشتم شنیدم
اون.....اون..... جونگکوک......بود
جونگکوک : به به آقای پارک و خانم ا.ت چخبرا (ترسناک)
ادامه دارد.....
شرطا ۱۵ لایک و ۵ تا کامنت💕💐
رفتم مواد پنکیک رو آوردم و درست کردم
خواستم بریزم توی تابه تا درست شه که همون لحظه روغن تابه ریخت روی دستم و سوختم
ا.ت : آههه (درد)
ویو جونگکوک
داشتم موهام رو شونه میکردم که یهو آجوما اومد پیشم
آجوما : پسرم بدو بیا ا.ت دستش رو سوزوند
وقتی گفت دستش رو سوزونده نگران شدم و رفتم پایین پیش ا.ت
ویو ا.ت
داشتم از درد میمردم
جونگکوک : ا.ت خوبی؟؟
ا.ت : نه (گریه)
بغلم کرد
جونگکوک : دستت رو بده تا بگیرمش زیر آب سرد
دستم رو بهش دادم که آب رو باز کرد و دستم رو برد زیرش خیلی خیلی میسوخت
ا.ت : آخخخخ (گریه)
جونگکوک : صبر کن وگرنه جاش میمونه
ا.ت : باش
جونگکوک : خب تموم شد
ویو جونگکوک
آب رو بستم و ا.ت رو براید استایل بغل کردم و بردم توی اتاقم
جونگکوک : همینجا دراز بکش تا بیام
رفتم سمت کمدی که توش جعبه کمک های اولیه بود
در جعبه کمک های اولیه رو باز کردم و یک کرم سوختگی برداشتم
رفتم کنارش روی تخت نشستم
جونگکوک : دستت رو بده
ا.ت : بده خودم میزنم
جونگکوک : خیر نمیزارم
ا.ت : هوففف باشه بیا
در کرم رو باز کردم و زدم روی اونجایی که سوخته بود و پخشش کردم
جونگکوک : اینو باید هر روز بزنی پس باید هر روز اتاق من باشی البته بهت بگم که کل وسیله هات توی اتاق منه پس باید شبا پیش من بخوابی (پوزخند)
ا.ت : ول.....باشه (کلافه)
ویو ا.ت
بلند شدم از اتاقش رفتم بیرون که یاد جیمین افتادم
یعنی کجاست؟
رفتم طبقه پایین پیش تهیونگ چون قرار بود این چند روز بمونه تا کمک من و جونگکوک بکنه
ا.ت : تهیونگگگگ
تهیونگ : هااا
ا.ت : اتاق شکنجه کجاست؟
تهیونگ : طبقه سوم سمت راست روی درش هم نوشته اتاق شکنجه وایسا ببینم الان به چه دردت میخوره؟
ا.ت : دنبال جیمینم
تهیونگ : آها الان تو کلید نداری چجوری میخوای بری؟
ا.ت : وای تهیونگ انقدر سوال پیچم نکن......تو کلید اضافی داری؟
تهیونگ : آره بیا بگیر فقط مراقب باش جونگکوک نفهمه وگرنه من و تو رو میبره لبه ی دار
ا.ت : (خنده) باشه حواسم هست.....مرسییییی
سریع بدو بدو رفتم طبقه سوم و دنبال دری گشتم که روش نوشته باشه اتاق شکنجه
بالاخره پیداش کردم
کلید رو انداختم و در رو باز کردم
با چیزی که دیدم جیگرم سوخت و شوکه شدم
جیمین غرق در خون بود
ا.ت : جیمیننن (گریه)
دستم رو کشیدم روی صورتش
ا.ت : چه اتفاقی برات افتاده (گریه)
جیمین : گریه...نکن (بی جون و با درد)
ا.ت : اون عوضی (ببخشید جونگکوک)چرا اینکار رو با تو کرده (گریه)
ا.ت : همش تقصیر منه که تو اینجوری شدی (گریه)
جیمین : نه.....تقصیر.....تو....نیست..آهه (بی جون و با درد)
داشتم برای جیمین گریه میکردم که صدایی پشتم شنیدم
اون.....اون..... جونگکوک......بود
جونگکوک : به به آقای پارک و خانم ا.ت چخبرا (ترسناک)
ادامه دارد.....
شرطا ۱۵ لایک و ۵ تا کامنت💕💐
۳۰۴
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.