PART ²¹
𝑺𝒕𝒊𝒍𝒍 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖
این پارت نیاز به جنبه بالا داره اگه رو بایستون حساسید این پارتو نخونید
جونگکوک: یونگی حالش خوب بود؟
جین: به چه عجب شما از اتاق بیرون اومدید
جونگکوک: یونگی چش بود ، انگار از دست من ناراحته
جین: نمیدونم به قول جیمین اینجا همه عاشقن
◆◇◇◇◇◇◆
۲روز بعد...
ا/ت ویو : از خواب بیدار شدم و یه نگاه به ساعت کردم ساعت ۱۱ شب بود ، خواب بدی دیده بودم تموم بدنم عرق کرده بود...
از جام بلند شدم و هودیمو تنم کردم و از خونه رفتم بیرون ، کنار خونم یه مغازه بود رفتم داخلش و چند بطری سوجو برداشتم.
👨: میبری یا همین جا میخوریشون؟
ا/ت: همین جا میخورمشون
👨: بفرمایید
ا/ت: ممنون
رفتم رو یکی از صندلیا نشستم و مشغول خوردن شدم.
تقریبا مست شده بودمو حالم دست خودم نبود ، ولی آرومم میکرد.
خواب دیده بودم که کوک واقعا دوسم نداره کم کم گریم گرفته بود و با صدای بلند گریه میکردم.
داشتم از خیابون رد میشدم که با صدای بوق ماشین سر جام خشکم زد ... ولی یهو از پشت توسط یکی کشیده شدم. نمیتونستم درست ببینمش ولی اون....اون کوک بود.
با گریه خودمو انداختم تو بغلش و گفتم...
ا/ت: من دوست دارم ، نمیتونم بدون تو باشم لعنتی منو ببخش
♡: گریه نکن
ا/ت: تروخدا از پیشم نرووو
♡: من همین جا هستم
فردا صبح....
ا/ت: از خواب بیدار شدم ، یهو به خودم اومدم دیدم که تیشرت مشکی پسرونه ای تنمه، آروم تو جام برگشتم و با دیدن شخصی که کنارم خوابیده بود جیغی کشیدم. از جام بلند شدم که زیر دلم درد بدی گرفت.
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی عوضی
یونگی: ا/ت من...من ، دیشب ...
ا/ت: گفتم اینجا چیکار میکنی
یونگی: من فکر کردم با منی ، فک کردم دوسم داری
ا/ت: من دیشب مست بودم ، چطور تونستی این کارو باهام بکنی (گریه)
یونگی: ا/ت باور کن من فک کردم با منی ، تو.....تو خودت از من خواستی
ا/ت: گم شو بیرون (گریه)
یونگی: ا/ت ببخشید خواهش میکنم گریه نکن
ا/ت: برو بیرون یونگی
یونگی: ا/ت ، ا/ت بیدار شو چت شد یهو؟
یونگی ویو: بغلش کردم و از خونه اومدم بیرون ،گذاشتم تو ماشین خودمم نشستم و رفتم سمت بیمارستان.
بعد از اینکه یه سرم بهش وصل کردن پرستار گفتش که بخاطر شوک عصبی بوده و جای نگرانی نیست.
•ادامه دارد•
▪︎همیشه با تو▪︎
این پارت نیاز به جنبه بالا داره اگه رو بایستون حساسید این پارتو نخونید
جونگکوک: یونگی حالش خوب بود؟
جین: به چه عجب شما از اتاق بیرون اومدید
جونگکوک: یونگی چش بود ، انگار از دست من ناراحته
جین: نمیدونم به قول جیمین اینجا همه عاشقن
◆◇◇◇◇◇◆
۲روز بعد...
ا/ت ویو : از خواب بیدار شدم و یه نگاه به ساعت کردم ساعت ۱۱ شب بود ، خواب بدی دیده بودم تموم بدنم عرق کرده بود...
از جام بلند شدم و هودیمو تنم کردم و از خونه رفتم بیرون ، کنار خونم یه مغازه بود رفتم داخلش و چند بطری سوجو برداشتم.
👨: میبری یا همین جا میخوریشون؟
ا/ت: همین جا میخورمشون
👨: بفرمایید
ا/ت: ممنون
رفتم رو یکی از صندلیا نشستم و مشغول خوردن شدم.
تقریبا مست شده بودمو حالم دست خودم نبود ، ولی آرومم میکرد.
خواب دیده بودم که کوک واقعا دوسم نداره کم کم گریم گرفته بود و با صدای بلند گریه میکردم.
داشتم از خیابون رد میشدم که با صدای بوق ماشین سر جام خشکم زد ... ولی یهو از پشت توسط یکی کشیده شدم. نمیتونستم درست ببینمش ولی اون....اون کوک بود.
با گریه خودمو انداختم تو بغلش و گفتم...
ا/ت: من دوست دارم ، نمیتونم بدون تو باشم لعنتی منو ببخش
♡: گریه نکن
ا/ت: تروخدا از پیشم نرووو
♡: من همین جا هستم
فردا صبح....
ا/ت: از خواب بیدار شدم ، یهو به خودم اومدم دیدم که تیشرت مشکی پسرونه ای تنمه، آروم تو جام برگشتم و با دیدن شخصی که کنارم خوابیده بود جیغی کشیدم. از جام بلند شدم که زیر دلم درد بدی گرفت.
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی عوضی
یونگی: ا/ت من...من ، دیشب ...
ا/ت: گفتم اینجا چیکار میکنی
یونگی: من فکر کردم با منی ، فک کردم دوسم داری
ا/ت: من دیشب مست بودم ، چطور تونستی این کارو باهام بکنی (گریه)
یونگی: ا/ت باور کن من فک کردم با منی ، تو.....تو خودت از من خواستی
ا/ت: گم شو بیرون (گریه)
یونگی: ا/ت ببخشید خواهش میکنم گریه نکن
ا/ت: برو بیرون یونگی
یونگی: ا/ت ، ا/ت بیدار شو چت شد یهو؟
یونگی ویو: بغلش کردم و از خونه اومدم بیرون ،گذاشتم تو ماشین خودمم نشستم و رفتم سمت بیمارستان.
بعد از اینکه یه سرم بهش وصل کردن پرستار گفتش که بخاطر شوک عصبی بوده و جای نگرانی نیست.
•ادامه دارد•
▪︎همیشه با تو▪︎
۲۹.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.