Did I crush my victim?
پارت ۱۱
۲ ماه بعد
ویو بنگ چان
باورم نمیشه....۲ ماه گذشته ولی اون حسی که به سونگمین دارم هنوز از بین نرفته....نکنه حق با چانگبینه......نکنه عاشقش شدم؟ هه عجب عشقی....عاشق پسر دشمنم شدم....البته خود پسرش هم ازش متنفره.
با بی حوصلگی در کلاس رو باز کردم. بچه های کلاس A چرا انقدر شیطونن؟!
با دیدن من ، اروم گرفتن ولی ته کلاس نه. نزدیک تر رفتم و دیدم سه تا پسر دارن سونگمین و جونگین رو اذیت میکنن.
با عصبانیت رفتم سمتشون. اون سه تا متوجه من نشدن. بالایه سرشون بودم ، سرفه ای کردم. اونا با ترس روسون رو برگردوند.
پسر ۱: استاد توضیح میدم....
بنگ چان: چه توضیحی؟! همین الان از کلاس برین بیرون! بار سومه! یالا!(با داد)
اون سه تا از کلاس رفتن بیرون.
بنگ چان: شما دوتا خوبین؟
سونگمین: بله ممنون استاد.
جونگین: ممنونن!
بنگ چان: خواهش میکنم.
رفتم سر میز و نشستم پشتش و درس و شروع کردم.
ویو سونگمین
تو این دو ماه بیشتر با بنگ چان آشنا شدم. تقریبا صمیمی شدیم و همینطور هم با جونگین.
بنگ چان واقعا مرد خیلی خفنیه. واقعا دوست دارم باهاش بیشتر آشنا شم.
بعد از کلاس
داشتم از کلاس میرفتم بیرون که مدیر صدام کرد. رفتن داخل دفترش که دیدم مادرم اونجاس! اینجا چیکار میکنه؟!
یونا: کجایی تو؟ وسایلتو جمع کن.
سونگمین: چرا؟
یونا: من دیگه نمیتونم هزینه دانشگاهتو بدم! دیگه نمیخواد بیای!
سونگمین: چی؟! چی داری میگی؟ نمیخوام!
یونا: مگه دست خودته!
دستمو گرفت که منو با خودش ببره ، که یهو بنگ چان وارد شد.
بنگ چان: ببخشید جناب مدیر این......چیشده؟ بد موقع اومدم؟
مدیر: خانم کیم میخوان پسرشون رو از این دانشگاه ببرن. میگن بودجه شو ندارن. دارم سعی میکنم راضیشون کنم که نبرنش.
زنیکه دروغ گو. چرا الکی حرف میزنی؟ چرا راستشو نمیگی که ازش متنفری؟ تو بودجه نداری؟ هه چه حرفا.
بنگ چان: ببخشید خانم کیم میتونم بپرسم دلیلتون چیه؟
ویو یونا
این بنگ چان نیست ؟ اینجا چیکار میکنه؟ استاده؟
یونا: هزینه دانشگاه زیاد شده دیگه نمیخواد درس بخونه.
بنگ چان: پس خودش چی؟ یعنی خودشم نمیخواد اینجا بمونه؟
سونگمین: من...من میخوام بمونم!
یونا: ساکت شو. با من میای! یا خودت پولشو میدی یا نمیری.
سونگمین: من از کجا پول بیارم؟!
یونا: من نمیدونم یجوری جورش میکنی.
پسره بی تربیت. باید همون اول میکشتمت.(تو گوه خوردی)
بقیش تو کامنت 👇
۲ ماه بعد
ویو بنگ چان
باورم نمیشه....۲ ماه گذشته ولی اون حسی که به سونگمین دارم هنوز از بین نرفته....نکنه حق با چانگبینه......نکنه عاشقش شدم؟ هه عجب عشقی....عاشق پسر دشمنم شدم....البته خود پسرش هم ازش متنفره.
با بی حوصلگی در کلاس رو باز کردم. بچه های کلاس A چرا انقدر شیطونن؟!
با دیدن من ، اروم گرفتن ولی ته کلاس نه. نزدیک تر رفتم و دیدم سه تا پسر دارن سونگمین و جونگین رو اذیت میکنن.
با عصبانیت رفتم سمتشون. اون سه تا متوجه من نشدن. بالایه سرشون بودم ، سرفه ای کردم. اونا با ترس روسون رو برگردوند.
پسر ۱: استاد توضیح میدم....
بنگ چان: چه توضیحی؟! همین الان از کلاس برین بیرون! بار سومه! یالا!(با داد)
اون سه تا از کلاس رفتن بیرون.
بنگ چان: شما دوتا خوبین؟
سونگمین: بله ممنون استاد.
جونگین: ممنونن!
بنگ چان: خواهش میکنم.
رفتم سر میز و نشستم پشتش و درس و شروع کردم.
ویو سونگمین
تو این دو ماه بیشتر با بنگ چان آشنا شدم. تقریبا صمیمی شدیم و همینطور هم با جونگین.
بنگ چان واقعا مرد خیلی خفنیه. واقعا دوست دارم باهاش بیشتر آشنا شم.
بعد از کلاس
داشتم از کلاس میرفتم بیرون که مدیر صدام کرد. رفتن داخل دفترش که دیدم مادرم اونجاس! اینجا چیکار میکنه؟!
یونا: کجایی تو؟ وسایلتو جمع کن.
سونگمین: چرا؟
یونا: من دیگه نمیتونم هزینه دانشگاهتو بدم! دیگه نمیخواد بیای!
سونگمین: چی؟! چی داری میگی؟ نمیخوام!
یونا: مگه دست خودته!
دستمو گرفت که منو با خودش ببره ، که یهو بنگ چان وارد شد.
بنگ چان: ببخشید جناب مدیر این......چیشده؟ بد موقع اومدم؟
مدیر: خانم کیم میخوان پسرشون رو از این دانشگاه ببرن. میگن بودجه شو ندارن. دارم سعی میکنم راضیشون کنم که نبرنش.
زنیکه دروغ گو. چرا الکی حرف میزنی؟ چرا راستشو نمیگی که ازش متنفری؟ تو بودجه نداری؟ هه چه حرفا.
بنگ چان: ببخشید خانم کیم میتونم بپرسم دلیلتون چیه؟
ویو یونا
این بنگ چان نیست ؟ اینجا چیکار میکنه؟ استاده؟
یونا: هزینه دانشگاه زیاد شده دیگه نمیخواد درس بخونه.
بنگ چان: پس خودش چی؟ یعنی خودشم نمیخواد اینجا بمونه؟
سونگمین: من...من میخوام بمونم!
یونا: ساکت شو. با من میای! یا خودت پولشو میدی یا نمیری.
سونگمین: من از کجا پول بیارم؟!
یونا: من نمیدونم یجوری جورش میکنی.
پسره بی تربیت. باید همون اول میکشتمت.(تو گوه خوردی)
بقیش تو کامنت 👇
۱.۴k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.