pt۴
شام رو خوردم واقعا گشتم بود نازم کرد کوک:خیلی دوست داشتنی بیبی نگاش کردم من:میتونم برم تو حیاط یکم قدم بزنم کوک:تنها نمیشه اینجا همه خوناشامن بیشترشون وحشین من:من یه عمر تو تاریکی قدم زدم بعد تو میگی خطر داره خندم گرفت توهم بیا میدونم فکر میکنی در میرم ولی اون بیرون هیچکس منتظرم نیست پس فکر فرار تو سرم نیست تازه من خوناشامارو دوست دارم و خیلی دوست دارم تبدیل شم به خوناشام کوک:همون پس سمجی میکردی من:اوهوم رفتم از رو پاش اونور و رفتم بیرون هوا خنک بود و نسیم ملایمی میزد یکم سرد بود دستامو به بازوم کشیدم که حس کردم یه چیز نرم پیچید دورم یه ملافه قرمز گرم دستش رو شونم بود نگاش کردم یعنی انقدر مهم بود که بهم پتو داد کوک:چیه خوشگل ندیدی تاحالا اونور و نگاه کردم من:چرا هیچ وقت نمیخندی کوک:چون خوناشاما همینن بخندنم خندشون مصنوعیه نه واقعی من:تو خانواده داری کوک:آره یه بابا دارم که قصرش اونوره من:من هردوشون مردن تویه پرورشگاه بزرگ شدم حرفی نزد اومد پشتم قرار گرفت بغلم کرد کوک:از الان به بعد من خانوادتم حرفی نزدم ولی خجالت میکشیدم از اینکه بغلم کرده هیچکس تاحالا بغلم نکرده بود حس خوبی داشت فاصله گرفت ازم کوک:من میرم تو رفت تو به ماه خیره شدم
از زبون جونگ کوک
رفتم تو تو اتاقم شاید هیچ حسی بهم نداشته باشه ولی بازم مال خودمه همون موقع مشاور جانگ اومد تو همیشه منو راهنمایی میکرد جانگ:شاهزاده چی شمارو انقدر پریشون کرده من:جانگ تو از حس من خبر داری جانگ:اون دختر فکر نمیکنید واسه عاشق شدن عجولید من:ولی جانگ مگه دسته منه دسته قلبمه منی که سنگدل بودم بی احساس بودم الان یکی داره وارد قلبم میشه جانگ:قربان شما نه میدونید این حسی که دارید هوس یا عشقه عجولانه تصمیم نگیرید شما پادشاه آینده این سرزمینید باید بی رحم باشید من:تو فکر میکنی واسه من آسونه اون دختر انرژی خواصی بهم میده با بقیه دخترا فرق میکنه پاکه بی نقصه نترسه شجاعه داشتم از پنجره نگاش میکردم من:نگاش کن مثل ماه میدرخشه ماه هم جلوش به زانو در میاد جانگ بعد من چرا نمی تونم عاشق باشم جانگ:چون شما به خوناشام اصیلید با بقیه فرق دارید نمی تونید عاشق باشید
از زبون جونگ کوک
رفتم تو تو اتاقم شاید هیچ حسی بهم نداشته باشه ولی بازم مال خودمه همون موقع مشاور جانگ اومد تو همیشه منو راهنمایی میکرد جانگ:شاهزاده چی شمارو انقدر پریشون کرده من:جانگ تو از حس من خبر داری جانگ:اون دختر فکر نمیکنید واسه عاشق شدن عجولید من:ولی جانگ مگه دسته منه دسته قلبمه منی که سنگدل بودم بی احساس بودم الان یکی داره وارد قلبم میشه جانگ:قربان شما نه میدونید این حسی که دارید هوس یا عشقه عجولانه تصمیم نگیرید شما پادشاه آینده این سرزمینید باید بی رحم باشید من:تو فکر میکنی واسه من آسونه اون دختر انرژی خواصی بهم میده با بقیه دخترا فرق میکنه پاکه بی نقصه نترسه شجاعه داشتم از پنجره نگاش میکردم من:نگاش کن مثل ماه میدرخشه ماه هم جلوش به زانو در میاد جانگ بعد من چرا نمی تونم عاشق باشم جانگ:چون شما به خوناشام اصیلید با بقیه فرق دارید نمی تونید عاشق باشید
۳۲.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.