شاگرد انتقالی پارت29 تغریبا طولانی!
خب بچه ها خیلی وقت بود فعالیت نکرده بودم حرصلم سر رفته بود گفتم بیام یک پارتی بزارم لایک و کامنت فراموش نشه!❤
______________________________________________
عروس و داماد هردو روی صندلی های خودشون نشستند باجی لبخند کیون و با نمکی داشت و در حال باد زدن خودش با باد بزن سفید عروس بود!
هانما هم همچنان آن لبخند مسخره را داشت اما کمی کمتر زایع بود! چیفویو با لبخندی مهربانانه رفت وسط مجلس
چیفویو: از خانم ها و آقایان محترم خیلی ممنونم که به این مجلس عروسی اومدید!
باجی بلند شد و کنار چیفویو ایستاد
باجی: من و شو-چان (مخفف شوجی🤣🤣)از برگزاری این مراسم خیلی خوش حال بودیم بعد از اینهمه سال عشقی که بین ما بود وقت آن فرا رسیده که عشق مان به همدیگر را جاویدان کنیم و از همه ی شما عزیزان ممنونم که آمدید تا شاهد این اتفاق دل انگیز باشید!
-چرا داره اینجوری حرف می زنه؟
-ببینم چیزی خورده به سرش؟...حالش خوبه؟
که ناگهان همه ی حرف ها قطع شد با صدای موزیک!
( هر آهنگی که دوست دارین همون رو تصور کنید و اسم آهنگ مناسب برای مجلس رو تو ی کامنت ها بنویسید!)
میتسویا آهنگ را پخش کرد و همه باصدای موزیک سرگرم شدند بعد آهنگ را بست و به جای آن آهنگ ، آهنگی آرام و رمانتیک را پخش کرد همه مشغول رقص شدند..یوزوها و هاکای ، هینا و تاکمیچی ، مایکی و دراکن و...
لحظاتی خیلی آرام بود باجی و هانما از صندلی ها پایین آمدند و مشغول رقص شدند دور عوض شد و هانما با چیفویو رقصید و باجی هم با تاکمیچی...
در همان حین اِما تازه وارد مجلس شده بود و به سمت کیک بزرگ و سه طبقه رفت که خیلی بلند بود...
لایک کنین کامنت هم بدید من پارت بعد رو می زارم❤❤
______________________________________________
عروس و داماد هردو روی صندلی های خودشون نشستند باجی لبخند کیون و با نمکی داشت و در حال باد زدن خودش با باد بزن سفید عروس بود!
هانما هم همچنان آن لبخند مسخره را داشت اما کمی کمتر زایع بود! چیفویو با لبخندی مهربانانه رفت وسط مجلس
چیفویو: از خانم ها و آقایان محترم خیلی ممنونم که به این مجلس عروسی اومدید!
باجی بلند شد و کنار چیفویو ایستاد
باجی: من و شو-چان (مخفف شوجی🤣🤣)از برگزاری این مراسم خیلی خوش حال بودیم بعد از اینهمه سال عشقی که بین ما بود وقت آن فرا رسیده که عشق مان به همدیگر را جاویدان کنیم و از همه ی شما عزیزان ممنونم که آمدید تا شاهد این اتفاق دل انگیز باشید!
-چرا داره اینجوری حرف می زنه؟
-ببینم چیزی خورده به سرش؟...حالش خوبه؟
که ناگهان همه ی حرف ها قطع شد با صدای موزیک!
( هر آهنگی که دوست دارین همون رو تصور کنید و اسم آهنگ مناسب برای مجلس رو تو ی کامنت ها بنویسید!)
میتسویا آهنگ را پخش کرد و همه باصدای موزیک سرگرم شدند بعد آهنگ را بست و به جای آن آهنگ ، آهنگی آرام و رمانتیک را پخش کرد همه مشغول رقص شدند..یوزوها و هاکای ، هینا و تاکمیچی ، مایکی و دراکن و...
لحظاتی خیلی آرام بود باجی و هانما از صندلی ها پایین آمدند و مشغول رقص شدند دور عوض شد و هانما با چیفویو رقصید و باجی هم با تاکمیچی...
در همان حین اِما تازه وارد مجلس شده بود و به سمت کیک بزرگ و سه طبقه رفت که خیلی بلند بود...
لایک کنین کامنت هم بدید من پارت بعد رو می زارم❤❤
۲.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.