♡I'm Army ♡ ♡پارت ۷♡
بچه ها اول یک نکته بگم که این پارت ۷ در اصل مال پارت ۸ هست و من دوبار پارت ۶ گزاشتم
ات: خودم هم نمیدونم چی شد که پریدم تو بغل جیمین ولی احساس منفی داشتم ولی از تو بغلش اومدم بیرون و بعد مهماندار غذا هارو آورد و داشتیم میخوردیم که جیمین غذاش افتاد تو گلوش
ات: ای وای حالت خوبه خوبی صبر کن بیا اب بخور
جیمین: مرسی
ات: خواهش میکنم
ات: بهتری
جیمین: اره ممنون
کوکی: چرا انقدر نگرانش
تهیونگ: اصلا چه معنی میده یک میکاپر نگران حال یک فرد مشهور باشه
ات: بعد از چند ساعت رسیدیم و پیدا شدیم و رفتیم سمت هتل
من اون یکی دختر میکاپ افتادیم تو یک اتاق
ات: خب اسمت چیه؟
دختره: جیسو
ات: ا ولی پی دی نیم یک چیز دیگه نگفت؟
جیسو: اون اسمی هست که تو شرکت دارم جیسو اسم اصلیم هست
ات: اهان خب منم ات هستم
جیسو: خوشبختم مال کدوم کشوری چون بهت نمیاد کره ای باشی
ات: ایران ت مال کدوم کشوری؟
جیسو: اِ منم ایرانی هستم
ات: چه قدر جالب پس میتونی باهم راحت باشیم
جیسو: اره
که یه دفه در اتاق به صدا درومد
ات: کی؟
پی دی نیم: پی دی نیم
ات : آ بفرمایید تو در بازه
پی دی نیم: خب بچه ها ۵ دقیقه ی دیگه تو اتاق میکاپ باشین تا پسرا رو میکاپ کنین
ات و جیسو: بلع
پی دی نیم: خداحاقظ
ات: خب بریم
جیسو : اره
رفتیم پایین و پسرا منتظر بودن خیلی تعجب کردم هرکی واسه ی خودش میکاپر داشت جز کوکی و جین
پی دی نیم: خب جیسو جین و میکاپ کن ات هم جانگ کوک و میکاپ کن
ات و جیسو: بله پی دی نیم
ات: رفتم و از لنز شروع کردم
ات: خب لباست چه رنگی ؟
کوکی: سفید
ات:خب لنز سیاه یا ابی کدوم
کوکی:تو برام انتخواب کن
ات:با...شه و لنزشو گزاشتم و چشماش و سایه زدم
و رسید به لباش نزدیک لباش شدم و تپش قلب گرفتم
کوکی:نمیدونم چرا ولی دلم میخواد لبام و بزارم رو لباش
ات: خب ....تم...وم ...ش..د
کوکی : مرسی
پسرا رفتن لباس پوشیدن
ات: وایی چرا دارم دیوونه میشم چرا انقدر این بشر هات و جذابه و خودمم رفتم لباس مو پوشیدم(بچه ها ات لباس شو دراوورده بود یک لباس دیگه پوشیده بود تا کثیف نشه
کوکی: وقتی برگشتیم داشتم دیوونه ی ات میشدم و دیدم تهیونگ رفت سمت ات
تهیونگ: ا میگم کوکی و خیلی خوب میکاپ کردی افرین
ات: مرسی
تهیونگ: این و نگفتم که بگی مرسی گفتم که دفعه ی بعد من و میکاپ کنی
ات: باشه ( با خنده)
پی دی نیم: خب بچه ها پانتیلاگو (اقا یک اسم از خودم گفتم) واسه ی اومدن بی تی اس یک مهمونی گرفته و ات هم با ما میاد محض اعتیاد
ات: چشم
و بعد رفتیم تو اتاقامون تا حاضر شیم
ات: جیسو تو میای؟
جیسو: پی دی نیم قبلا بهم گفته بود بیام. به خاطر همین اونجا اسمم و نگفت
ات: اهان
ات: بعد یک لباس معمولی پوشیدم
جیسو: این چیه
ات: خب لباس دگیه
جیسو : نمیشه تو باید یک لباس بهتر بپوشی
ات: ولی
جیسو : ولی نداریم
ات: باش
ات: خودم هم نمیدونم چی شد که پریدم تو بغل جیمین ولی احساس منفی داشتم ولی از تو بغلش اومدم بیرون و بعد مهماندار غذا هارو آورد و داشتیم میخوردیم که جیمین غذاش افتاد تو گلوش
ات: ای وای حالت خوبه خوبی صبر کن بیا اب بخور
جیمین: مرسی
ات: خواهش میکنم
ات: بهتری
جیمین: اره ممنون
کوکی: چرا انقدر نگرانش
تهیونگ: اصلا چه معنی میده یک میکاپر نگران حال یک فرد مشهور باشه
ات: بعد از چند ساعت رسیدیم و پیدا شدیم و رفتیم سمت هتل
من اون یکی دختر میکاپ افتادیم تو یک اتاق
ات: خب اسمت چیه؟
دختره: جیسو
ات: ا ولی پی دی نیم یک چیز دیگه نگفت؟
جیسو: اون اسمی هست که تو شرکت دارم جیسو اسم اصلیم هست
ات: اهان خب منم ات هستم
جیسو: خوشبختم مال کدوم کشوری چون بهت نمیاد کره ای باشی
ات: ایران ت مال کدوم کشوری؟
جیسو: اِ منم ایرانی هستم
ات: چه قدر جالب پس میتونی باهم راحت باشیم
جیسو: اره
که یه دفه در اتاق به صدا درومد
ات: کی؟
پی دی نیم: پی دی نیم
ات : آ بفرمایید تو در بازه
پی دی نیم: خب بچه ها ۵ دقیقه ی دیگه تو اتاق میکاپ باشین تا پسرا رو میکاپ کنین
ات و جیسو: بلع
پی دی نیم: خداحاقظ
ات: خب بریم
جیسو : اره
رفتیم پایین و پسرا منتظر بودن خیلی تعجب کردم هرکی واسه ی خودش میکاپر داشت جز کوکی و جین
پی دی نیم: خب جیسو جین و میکاپ کن ات هم جانگ کوک و میکاپ کن
ات و جیسو: بله پی دی نیم
ات: رفتم و از لنز شروع کردم
ات: خب لباست چه رنگی ؟
کوکی: سفید
ات:خب لنز سیاه یا ابی کدوم
کوکی:تو برام انتخواب کن
ات:با...شه و لنزشو گزاشتم و چشماش و سایه زدم
و رسید به لباش نزدیک لباش شدم و تپش قلب گرفتم
کوکی:نمیدونم چرا ولی دلم میخواد لبام و بزارم رو لباش
ات: خب ....تم...وم ...ش..د
کوکی : مرسی
پسرا رفتن لباس پوشیدن
ات: وایی چرا دارم دیوونه میشم چرا انقدر این بشر هات و جذابه و خودمم رفتم لباس مو پوشیدم(بچه ها ات لباس شو دراوورده بود یک لباس دیگه پوشیده بود تا کثیف نشه
کوکی: وقتی برگشتیم داشتم دیوونه ی ات میشدم و دیدم تهیونگ رفت سمت ات
تهیونگ: ا میگم کوکی و خیلی خوب میکاپ کردی افرین
ات: مرسی
تهیونگ: این و نگفتم که بگی مرسی گفتم که دفعه ی بعد من و میکاپ کنی
ات: باشه ( با خنده)
پی دی نیم: خب بچه ها پانتیلاگو (اقا یک اسم از خودم گفتم) واسه ی اومدن بی تی اس یک مهمونی گرفته و ات هم با ما میاد محض اعتیاد
ات: چشم
و بعد رفتیم تو اتاقامون تا حاضر شیم
ات: جیسو تو میای؟
جیسو: پی دی نیم قبلا بهم گفته بود بیام. به خاطر همین اونجا اسمم و نگفت
ات: اهان
ات: بعد یک لباس معمولی پوشیدم
جیسو: این چیه
ات: خب لباس دگیه
جیسو : نمیشه تو باید یک لباس بهتر بپوشی
ات: ولی
جیسو : ولی نداریم
ات: باش
۲۱.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.