عشق مغرور پارت ۱۹
من: ننه ت بیبی گرله
تهیونگ: چی گفتی؟! من: ننه ت بیبی گرله بی ابد (بی ادب منظورشه خودش مثلا خیلی بادبه—_—) تهیونگ : به حسابت میرسم بت میفهمونم من: برو باو همین که ته میخواست از اب بیرون بیاد منم پا به فرار کذاشتم ولی متاسفانه از سانش بد من پام لیز خورد و افتادم داخل استخر تهیونگ بدبخته داستان ماهم رفت ا.ت رو نجات داد و یه حوله بهش داد و رفت تو هال کنار شومینه نشست ا.ت خانوم ما تهیونگ اومد خونه و رف یه دوش کوتاه گرفت و موهاشو خشک کرد و با ادکلنش حموم کرد و رفت هال که دید ا.ت خوابش برده
از دید تهیونگ
ا.ت میخواست فرار کنه ولی پاش لیز خورد و افتاد داخل استخر و منم بیرونش اوردم و یه حوله بهش دادم و رفت توی هال و کنار شومینه نشست و منم یه دوش کوتاه گرفتم و با ادکلنم یه دوش دیگع گرفتم و رفتم تو هال دیدم که ا.ت مثل فرشته ها خوابیده وای خدا چه نازه قند تو دلم اب شد (نویسنده: منو ببین سه ساعته منتظرم تهیونگ یه چی بگه میگه قند تو دلم اب شد —_— فک میکنم میگع کوه سنگ تو دلم اب شد=_______=) بعدش بلندش کردم و بردمش اتاقش روی تخت خوابوندمش ولی یه چیز هنوز لباساش خیسه؟! حوله رو اروم از دورش برداشتن دیدم لباساش خیسهـ........ وای خدا مریض میشه بعدش من چیکار کنم اگه مریض شه؟ نمیدونم اصلا به من چ میرض میشه یا نمیشه
وجی(وجدان) : تهیونگ کیمی تو عاشق شدی ترشی کلم
تهیونگ: ای وجدان بی خانواده ی بی سروپای بی ادب بی کار بی باره اومدی سر وقت من؟ بعدش چرا میگی تهیونگ کیمی ؟!
وجی (وجدان) : چون وجی توام میام پیش توΠ_____Π انتظار داری برم پیش کی؟! بعدش چون اسمت کیم تهیونگه و ما تو ایران یه بستنی داریم به اسم بستنی کیم بهت میگم تهیونگ کیمی اصلا دوس داری بهت بگم نان برنجی یا برنج هندی ؟
چون وقتی برنج هندی رو می پزن کلی افزایش طولی داره انقد دراز میشه تا مث تو میشه XDDDD
تهیونگ: ببند گاله رو پشه میره توش یا الان میری یا دیگه خودتو نمیبینی؟
وجی : خدافس تهیونگ کیمی جان هر وقت گفتی میام بوس لای کلت بای
فالو و لایک و کامنت یادتون نره دوستون دارم البته فقط دخترا نه پسرا———__________———
تهیونگ: چی گفتی؟! من: ننه ت بیبی گرله بی ابد (بی ادب منظورشه خودش مثلا خیلی بادبه—_—) تهیونگ : به حسابت میرسم بت میفهمونم من: برو باو همین که ته میخواست از اب بیرون بیاد منم پا به فرار کذاشتم ولی متاسفانه از سانش بد من پام لیز خورد و افتادم داخل استخر تهیونگ بدبخته داستان ماهم رفت ا.ت رو نجات داد و یه حوله بهش داد و رفت تو هال کنار شومینه نشست ا.ت خانوم ما تهیونگ اومد خونه و رف یه دوش کوتاه گرفت و موهاشو خشک کرد و با ادکلنش حموم کرد و رفت هال که دید ا.ت خوابش برده
از دید تهیونگ
ا.ت میخواست فرار کنه ولی پاش لیز خورد و افتاد داخل استخر و منم بیرونش اوردم و یه حوله بهش دادم و رفت توی هال و کنار شومینه نشست و منم یه دوش کوتاه گرفتم و با ادکلنم یه دوش دیگع گرفتم و رفتم تو هال دیدم که ا.ت مثل فرشته ها خوابیده وای خدا چه نازه قند تو دلم اب شد (نویسنده: منو ببین سه ساعته منتظرم تهیونگ یه چی بگه میگه قند تو دلم اب شد —_— فک میکنم میگع کوه سنگ تو دلم اب شد=_______=) بعدش بلندش کردم و بردمش اتاقش روی تخت خوابوندمش ولی یه چیز هنوز لباساش خیسه؟! حوله رو اروم از دورش برداشتن دیدم لباساش خیسهـ........ وای خدا مریض میشه بعدش من چیکار کنم اگه مریض شه؟ نمیدونم اصلا به من چ میرض میشه یا نمیشه
وجی(وجدان) : تهیونگ کیمی تو عاشق شدی ترشی کلم
تهیونگ: ای وجدان بی خانواده ی بی سروپای بی ادب بی کار بی باره اومدی سر وقت من؟ بعدش چرا میگی تهیونگ کیمی ؟!
وجی (وجدان) : چون وجی توام میام پیش توΠ_____Π انتظار داری برم پیش کی؟! بعدش چون اسمت کیم تهیونگه و ما تو ایران یه بستنی داریم به اسم بستنی کیم بهت میگم تهیونگ کیمی اصلا دوس داری بهت بگم نان برنجی یا برنج هندی ؟
چون وقتی برنج هندی رو می پزن کلی افزایش طولی داره انقد دراز میشه تا مث تو میشه XDDDD
تهیونگ: ببند گاله رو پشه میره توش یا الان میری یا دیگه خودتو نمیبینی؟
وجی : خدافس تهیونگ کیمی جان هر وقت گفتی میام بوس لای کلت بای
فالو و لایک و کامنت یادتون نره دوستون دارم البته فقط دخترا نه پسرا———__________———
۷۲.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.