پارت5
(از زبان کرومی)
[سر تمرین تیر اندازی]
وقتی نی سان داشت بهمون هدف گیری رو یاد میداد باز هم چویا ساما اومد تا بهمون سر بزنه...
یهو تیر ملودی خطا رفت کم مونده بود بخوره تو چشمم ک ناگهان...
چویا سنپای دستشو دراز کرد و یقه لباسمو گرفت و کشید طرف خودش.
من هم ک چشمامو از ترس بسته بودم یهو دیدم ک تو بغل چویا ساما هستم از ترس هول شدم و من و من کردم:ام...چیزه...چویا ساما...متأسفم...نهنه...ممنونم
بعد چویا سنپای میرن سمت ملودی و محکم ب صورتش سیلی میزنن
♡اخخخخخ(با گریه)
بعد هم نی سان چویا ساما رو هول میده کنار و ملودی رو بغل میکنه:چویا!تو حق نداری ب هیچکدوم از خواهرای من صدمه بزنی!
چویا ساما:ولی...اون باید ادب میشد!
من هم میپرم وسط دعوا و داد میزنم:بسه دیگهه!من متأسفم!کسی ک مواظب خودش نیست باید از خودش خجالت بکشه!من هم همینکار میکنم!
بعد دست ملودی رو میگیرم و با بغض بغلش میکنم
♡خواهر...من خوبم...
✞متأسفم...
بعد میرم بیرون و میشینم روی یکی از نیمکت های باغ پشت ساختمان
بعد میگم:حالا باید از خودم خجالت بکشم!
[سر تمرین تیر اندازی]
وقتی نی سان داشت بهمون هدف گیری رو یاد میداد باز هم چویا ساما اومد تا بهمون سر بزنه...
یهو تیر ملودی خطا رفت کم مونده بود بخوره تو چشمم ک ناگهان...
چویا سنپای دستشو دراز کرد و یقه لباسمو گرفت و کشید طرف خودش.
من هم ک چشمامو از ترس بسته بودم یهو دیدم ک تو بغل چویا ساما هستم از ترس هول شدم و من و من کردم:ام...چیزه...چویا ساما...متأسفم...نهنه...ممنونم
بعد چویا سنپای میرن سمت ملودی و محکم ب صورتش سیلی میزنن
♡اخخخخخ(با گریه)
بعد هم نی سان چویا ساما رو هول میده کنار و ملودی رو بغل میکنه:چویا!تو حق نداری ب هیچکدوم از خواهرای من صدمه بزنی!
چویا ساما:ولی...اون باید ادب میشد!
من هم میپرم وسط دعوا و داد میزنم:بسه دیگهه!من متأسفم!کسی ک مواظب خودش نیست باید از خودش خجالت بکشه!من هم همینکار میکنم!
بعد دست ملودی رو میگیرم و با بغض بغلش میکنم
♡خواهر...من خوبم...
✞متأسفم...
بعد میرم بیرون و میشینم روی یکی از نیمکت های باغ پشت ساختمان
بعد میگم:حالا باید از خودم خجالت بکشم!
۲.۷k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.