P15
ات ویو
رفتم داخل در رو باز کردم
ولی…
ولی همه جا بهم ریخته بود…
همه چیز شکسته بود
یه نوشته قرمز روی دیوار بود
“تو نمیتونی جونگکوک رو داشته باشی”
لرز تمام تنم رو گرفت پاهام سست شد
زنگ زدم ب جونگکوک
+الو
_همین الان بیا خونه من(مضطرب)
+چیزی شده
_سریع بیا فقط
(حدود ۲۰ مین بعد)
تق تق
در باز کردم
+چی شده
_اشاره کردم به متنی ک روی دیوار بود:نگا کن
+چ خبره اینجا چرا همه چیز بهم ریخته
_هه منم دارم از تو همینو میپرسم
+فک کردی من خبر دارم
_حتما تقصیر اون دوس دختر روانیته جز اون کی مینویسه “تو نمیتونی جونگکوک رو داشته باشی”اونم با رنگ قرمز؟
+جینای عوضی
+تو چرا اینجایی اصن
_توقع داری کجا باشم
+توی خونه من
_از این ب بعد خونه خدم میمونم
+حق نداری
_چرا ک/شر میگی
+راه بیوفت
_نمیخام
_برو گمشو باید گند کاری های دوست دختر جنعابالی رو جمع کنم
+ادم میفرستم
_نمیخام تو کاری رو برام حل کنی خب فقط از من دور باش
+مج دستشو محکم گرفتم:نمیتونم ات نمیتونم من دوست دارم
_فک کردی مهمه برام
+اونقدی عاشقت شدم ک نمیتونم توصیفش کنم
_اصلا بهت اهمیتی نمیدم
+پس منم مجبورم اینکارو کنم
_چی
+بدزدمت*بممم
_میشه دست از مسخره بازی برداری و حالا بری
+ن
خب بچه ها یه چیزی بگم
جونگکوک جان ات رو دزدید و رفتتتت دیگه خدافظ فیک تمام شدددد
(یکم ک/شر گفتم)
خب بردش به خونه جنگلی
منتظر اتفاقات پارت بعد بمونیدددد😂❤️
رفتم داخل در رو باز کردم
ولی…
ولی همه جا بهم ریخته بود…
همه چیز شکسته بود
یه نوشته قرمز روی دیوار بود
“تو نمیتونی جونگکوک رو داشته باشی”
لرز تمام تنم رو گرفت پاهام سست شد
زنگ زدم ب جونگکوک
+الو
_همین الان بیا خونه من(مضطرب)
+چیزی شده
_سریع بیا فقط
(حدود ۲۰ مین بعد)
تق تق
در باز کردم
+چی شده
_اشاره کردم به متنی ک روی دیوار بود:نگا کن
+چ خبره اینجا چرا همه چیز بهم ریخته
_هه منم دارم از تو همینو میپرسم
+فک کردی من خبر دارم
_حتما تقصیر اون دوس دختر روانیته جز اون کی مینویسه “تو نمیتونی جونگکوک رو داشته باشی”اونم با رنگ قرمز؟
+جینای عوضی
+تو چرا اینجایی اصن
_توقع داری کجا باشم
+توی خونه من
_از این ب بعد خونه خدم میمونم
+حق نداری
_چرا ک/شر میگی
+راه بیوفت
_نمیخام
_برو گمشو باید گند کاری های دوست دختر جنعابالی رو جمع کنم
+ادم میفرستم
_نمیخام تو کاری رو برام حل کنی خب فقط از من دور باش
+مج دستشو محکم گرفتم:نمیتونم ات نمیتونم من دوست دارم
_فک کردی مهمه برام
+اونقدی عاشقت شدم ک نمیتونم توصیفش کنم
_اصلا بهت اهمیتی نمیدم
+پس منم مجبورم اینکارو کنم
_چی
+بدزدمت*بممم
_میشه دست از مسخره بازی برداری و حالا بری
+ن
خب بچه ها یه چیزی بگم
جونگکوک جان ات رو دزدید و رفتتتت دیگه خدافظ فیک تمام شدددد
(یکم ک/شر گفتم)
خب بردش به خونه جنگلی
منتظر اتفاقات پارت بعد بمونیدددد😂❤️
۶.۹k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.