7⃣ادامه متن عربی که در تصویر است بدین شرح است: «سوء رأی ا
7⃣ادامه متن عربی که در تصویر است بدین شرح است: «سوء رأی الثانی فی الاعاجم لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف» اما در اینجا نیز طراح شبهه با خباثت تمام ادامه متن شیخ عباس(ره) را نیاورده است.
کل متن به شرح زیر است: «لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء و أنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل و الضّعیف و الشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(علیهالسلام): اِنّ النّبی (صلیالله علیه و آله و سلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ و إنْ خالفوکم و هؤلاء الفُرس حُکماءٌ کرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام و رَغَبوا فی الإسلام و قد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ»
ترجمه:«وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زن های آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسان هایی با شخصیت و با کرامتاند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کردهاند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنیهاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم...»
ملاحظه میکنید: آنچه در نوشته تایپ شده در مورد ایرانیها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن الخطاب است که خواسته زن های آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و حیدر امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانیها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت میشمارد و آنها را شایسته احترام میانگارد و صاحب شبهه، با نظر ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را (که مقصود از آن را توضیح خواهیم داد) به دروغ به امام حسین(ع) نسبت میدهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمه سخن آن حضرت ترجمه میکند روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است.
8⃣اما در مورد حدیث: اولاً سند حدیث دارای اشکال است یعنی هر چند راوی اصلی حدیث، ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می گوید: او در حدیث ضعیف است. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسله روات آن، لااقل توثیق داشته باشند.
👈 در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار میآید. ثانیاً معنای حدیث زمانی روشن میشود که تحقیقی در معنای کلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان ائمه(ع) در مورد عجم و مخصوصاً ایرانیها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم:
🔹 در لغت عرب از جمله معانی کلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب، فرد کاملاً بیاطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بیعقل باشد.
کل متن به شرح زیر است: «لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء و أنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل و الضّعیف و الشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(علیهالسلام): اِنّ النّبی (صلیالله علیه و آله و سلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ و إنْ خالفوکم و هؤلاء الفُرس حُکماءٌ کرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام و رَغَبوا فی الإسلام و قد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ»
ترجمه:«وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زن های آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسان هایی با شخصیت و با کرامتاند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کردهاند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنیهاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم...»
ملاحظه میکنید: آنچه در نوشته تایپ شده در مورد ایرانیها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن الخطاب است که خواسته زن های آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و حیدر امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانیها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت میشمارد و آنها را شایسته احترام میانگارد و صاحب شبهه، با نظر ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را (که مقصود از آن را توضیح خواهیم داد) به دروغ به امام حسین(ع) نسبت میدهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمه سخن آن حضرت ترجمه میکند روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است.
8⃣اما در مورد حدیث: اولاً سند حدیث دارای اشکال است یعنی هر چند راوی اصلی حدیث، ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می گوید: او در حدیث ضعیف است. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسله روات آن، لااقل توثیق داشته باشند.
👈 در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار میآید. ثانیاً معنای حدیث زمانی روشن میشود که تحقیقی در معنای کلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان ائمه(ع) در مورد عجم و مخصوصاً ایرانیها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم:
🔹 در لغت عرب از جمله معانی کلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب، فرد کاملاً بیاطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بیعقل باشد.
۱.۴k
۱۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.