پارت¹⁷
هیونجین: داشتیم شام میخوردیم. فلیکس تموم کردو رفت ظرف شست خواست بره که جلوشو گرفتم. هی تو چته؟
فلیکس: چی؟.... هیچی خوابم میاد. اومدم برم که دستمو گرفت.
هیونجین: ببین، الان یک هفته اس داری عجیب رفتار میکنی.
فلیکس: پنج روزـ...
هیونجین: حالا. جوابمو بده
فلیکس: منــ.. منــ.. عذر میخوام خیلی ببخشید... نمیخواستم.. اونجوری شه.. هق..
هیونجین: چی؟
.......
اها سر اون قضیه ناراحت نباش عمدی نبوده قطعا. تازه به من که خیلی خوش گذشت 😏
خواستم ادامه بدم که یهو یه پاکت جلوم گرفت.
فلیکس: بیا اینم پول یک هفته مراقبت کردن از من.
قول میدم وقتی پولم چند شد و خونه خریدم از خونت میرم و همه پولایی که برام مصرف کردی رو بهت پس میدم.
هیونجین: چی لازم نبود من ازت از اینجور چیزا نخواستم فقط...
فلیکس: نه نمیخوام به کسی بدهی داشته باشم بابام همیشه میگفتـ...
هیونجین: من نمیخوام تو از پیشم بری!! ( داد)
فلیکس: ماتم برده بود؛ یعنی چی؟! منظورش چی بود؟؟! یعنی.. یعنی اونم...
هیونجین: این پولو هم بگیر من تنهام و خونمم بزرگه چه کسی بهتر از تو.
فلیکس: خوب راست میگی. اینجا واقعا بزرگه آدم احساس تنهایی میکنه.
هیونجین: بعد میدونی یک چیز دیگه ی من هم تنهاست...
فلیکس: نـ.. نهــ.. چی؟
هیونجین:......... قلبم!
فلیکس: با این حرف هیونجین خشکم زد منظورش چی بود. البته یه آدم خنگ منظورشو نمیفهمه..
هیونجین: میدونم الان داری به این فکر میکنی که من چرا این حرفو زدم. خوب فیلیکس من هیچ اعتقادی به این لوس بازیها که میترسن عشقشونو ابراز کنن ندارم. این همه سال خودمو گول زدم و گفتم قلبم فقط برای خودم جا داره ولی از وقتی تو وارد زندگیم شدی حتی وقتایی که ازت بدم میومد بهت فکر میکردم. نمیدونم عشقه یا هوس اما اینو میدونم که ذهنم درگیرته. نمیخوام مجبورت کنم باهام باشی نمیخوام اذیتت کنم به هیچ وجه، و اگه تو جواب رد بدی هنوزم با هم دوست میمونیم و تو تا ابد میتونی باهام زندگی کنی منـ...
فلیکس: احمق منم دوست دارم. فقط میترسیدم بهت بگم چون تو از من متنفر بودی. از همون روز اول که وارد کلاس شدم عاشقت شدم دیوونه. اما تو هیچ وقت حواست به نگاههای یواشکی که بهت میکردم نبود. هیچ وقت حواست نبود وقتی امتحانو اشتباه میدادی سوال مهما رو برات درست میکردم، هیچ وقت حواست نبود که...
هیونجین: نذاشتم ادامه بده چون قلبم درد میگیره من خیلی خودخواهم اینو هم میدونم و الان هم به عنوان یه فرد خودخواه میخوام ببوسمش پس وقت و معطل نکردم و لبامو روی لب های البالویش گذاشتم.
فلیکس: چی؟.... هیچی خوابم میاد. اومدم برم که دستمو گرفت.
هیونجین: ببین، الان یک هفته اس داری عجیب رفتار میکنی.
فلیکس: پنج روزـ...
هیونجین: حالا. جوابمو بده
فلیکس: منــ.. منــ.. عذر میخوام خیلی ببخشید... نمیخواستم.. اونجوری شه.. هق..
هیونجین: چی؟
.......
اها سر اون قضیه ناراحت نباش عمدی نبوده قطعا. تازه به من که خیلی خوش گذشت 😏
خواستم ادامه بدم که یهو یه پاکت جلوم گرفت.
فلیکس: بیا اینم پول یک هفته مراقبت کردن از من.
قول میدم وقتی پولم چند شد و خونه خریدم از خونت میرم و همه پولایی که برام مصرف کردی رو بهت پس میدم.
هیونجین: چی لازم نبود من ازت از اینجور چیزا نخواستم فقط...
فلیکس: نه نمیخوام به کسی بدهی داشته باشم بابام همیشه میگفتـ...
هیونجین: من نمیخوام تو از پیشم بری!! ( داد)
فلیکس: ماتم برده بود؛ یعنی چی؟! منظورش چی بود؟؟! یعنی.. یعنی اونم...
هیونجین: این پولو هم بگیر من تنهام و خونمم بزرگه چه کسی بهتر از تو.
فلیکس: خوب راست میگی. اینجا واقعا بزرگه آدم احساس تنهایی میکنه.
هیونجین: بعد میدونی یک چیز دیگه ی من هم تنهاست...
فلیکس: نـ.. نهــ.. چی؟
هیونجین:......... قلبم!
فلیکس: با این حرف هیونجین خشکم زد منظورش چی بود. البته یه آدم خنگ منظورشو نمیفهمه..
هیونجین: میدونم الان داری به این فکر میکنی که من چرا این حرفو زدم. خوب فیلیکس من هیچ اعتقادی به این لوس بازیها که میترسن عشقشونو ابراز کنن ندارم. این همه سال خودمو گول زدم و گفتم قلبم فقط برای خودم جا داره ولی از وقتی تو وارد زندگیم شدی حتی وقتایی که ازت بدم میومد بهت فکر میکردم. نمیدونم عشقه یا هوس اما اینو میدونم که ذهنم درگیرته. نمیخوام مجبورت کنم باهام باشی نمیخوام اذیتت کنم به هیچ وجه، و اگه تو جواب رد بدی هنوزم با هم دوست میمونیم و تو تا ابد میتونی باهام زندگی کنی منـ...
فلیکس: احمق منم دوست دارم. فقط میترسیدم بهت بگم چون تو از من متنفر بودی. از همون روز اول که وارد کلاس شدم عاشقت شدم دیوونه. اما تو هیچ وقت حواست به نگاههای یواشکی که بهت میکردم نبود. هیچ وقت حواست نبود وقتی امتحانو اشتباه میدادی سوال مهما رو برات درست میکردم، هیچ وقت حواست نبود که...
هیونجین: نذاشتم ادامه بده چون قلبم درد میگیره من خیلی خودخواهم اینو هم میدونم و الان هم به عنوان یه فرد خودخواه میخوام ببوسمش پس وقت و معطل نکردم و لبامو روی لب های البالویش گذاشتم.
۲.۸k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.