"Paradise in your hug"
"part 18"
چرخید و دیدم استاد کیم عه
_چیشده خانم چویی
×ا.ت...ا.ت
_ا.ت چی؟!
×یه چندتا پسر ریختن سرش و دارن کتکش میزنن...پشت دانشگاه
_میدونم کیان...اینا رو بگیر
کیف و پرونده های دستشو داد به من و دوید سمت حیاط پشتی
*از زبان ا.ت
آخرین نفر یکی محکم زد تو گوشم و ولم کرد
؟ اینم از واحد ما...پاس شدی
_ولی باید بگم شما هنوز واحد منو پاس نکردین
چشمامو باز کردم و دیدم استاد کیمه
وای خدایا
داشت آستیناشو میزد بالا
_واحد اخلاق منم هست شاید بخواین پاسش کنین
پسرا فرار کردن
استاد سریع اومد سمتم و کمکم کرد بلند شم
_دختر ببین چیکار کردی
با کمکش رفتم سمت نیمکت کنار دیوار که بشینم
نشستم و استاد جلوم زانو زد
_کسی اینارو زود تر بهت نگفته ولی من میگم...از این پنج تا دوری کن...من به کمیته انظباطی معرفی شون میکنم...ولی هرگز از کنارشون رد نشو...گرچه میدونم ایدفعه اخراجن
+فقط بخاطر اینکه درسخونم ریختن سرم؟!..
_لبتم که خون شده...
انگشت شستشو برد سمت صورتم و گوشه لبمو پاک کرد
_خوبه خیلی زخمی نشدی...فک کردن اینجا شهر هرته...نشونشون میدم
+استاد چند نفرو انداختی که انقدر ازت کینه دارن
_راستشو بخوای حسابش از دستم در رفته
×ا.تتتتتت
سرمو چرخوندم که دیدم هایون و جونگکوک دارن میدون سمتم
هایون رسید بهم و روی نیمکت کنارم نشست
×ا.ت...خوبی؟!....چرا اینا همچین کردن
=چون از استاد کیم و هر کسی که بهش بگه درسخون دل خوشی ندارن...استاد خیلی برای خودت دشمن تراشی کردی...همینطور درمورد دانشجوی خوبت
_هرکس به قوانین من عمل نکنه و خوب درس نخونه همینه...من نمره مفت به کسی نمیدم
=بعله همین نمره ی مفت ندادنات ا.تو به این روز انداخت...حالا خوبه زود سر رسیدی
استاد کیم بلند شد و ایستاد
_نکنه بدهکار شدم؟!
= بحث خودم نیست آقای کیم...اینجوری به آدمای دورتم آسیب میزنی
بهم عصبی نگاه میکردن...
+لطفا بس کنید...الان دیگه مشکلی وجود نداره...لطفا بحث نکنید
×ا.ت دیگه بدون من حق نداری جایی بری
آروم و زیر لبی گفتم
+هایون تو خفه
خیلی آسیب ندیده بودم
ولی هنوز از لبم داشت خون میومد
استاد کیم دستمالی از جیب کتش بیرون آورد و به سمتم گرفت
چرخید و دیدم استاد کیم عه
_چیشده خانم چویی
×ا.ت...ا.ت
_ا.ت چی؟!
×یه چندتا پسر ریختن سرش و دارن کتکش میزنن...پشت دانشگاه
_میدونم کیان...اینا رو بگیر
کیف و پرونده های دستشو داد به من و دوید سمت حیاط پشتی
*از زبان ا.ت
آخرین نفر یکی محکم زد تو گوشم و ولم کرد
؟ اینم از واحد ما...پاس شدی
_ولی باید بگم شما هنوز واحد منو پاس نکردین
چشمامو باز کردم و دیدم استاد کیمه
وای خدایا
داشت آستیناشو میزد بالا
_واحد اخلاق منم هست شاید بخواین پاسش کنین
پسرا فرار کردن
استاد سریع اومد سمتم و کمکم کرد بلند شم
_دختر ببین چیکار کردی
با کمکش رفتم سمت نیمکت کنار دیوار که بشینم
نشستم و استاد جلوم زانو زد
_کسی اینارو زود تر بهت نگفته ولی من میگم...از این پنج تا دوری کن...من به کمیته انظباطی معرفی شون میکنم...ولی هرگز از کنارشون رد نشو...گرچه میدونم ایدفعه اخراجن
+فقط بخاطر اینکه درسخونم ریختن سرم؟!..
_لبتم که خون شده...
انگشت شستشو برد سمت صورتم و گوشه لبمو پاک کرد
_خوبه خیلی زخمی نشدی...فک کردن اینجا شهر هرته...نشونشون میدم
+استاد چند نفرو انداختی که انقدر ازت کینه دارن
_راستشو بخوای حسابش از دستم در رفته
×ا.تتتتتت
سرمو چرخوندم که دیدم هایون و جونگکوک دارن میدون سمتم
هایون رسید بهم و روی نیمکت کنارم نشست
×ا.ت...خوبی؟!....چرا اینا همچین کردن
=چون از استاد کیم و هر کسی که بهش بگه درسخون دل خوشی ندارن...استاد خیلی برای خودت دشمن تراشی کردی...همینطور درمورد دانشجوی خوبت
_هرکس به قوانین من عمل نکنه و خوب درس نخونه همینه...من نمره مفت به کسی نمیدم
=بعله همین نمره ی مفت ندادنات ا.تو به این روز انداخت...حالا خوبه زود سر رسیدی
استاد کیم بلند شد و ایستاد
_نکنه بدهکار شدم؟!
= بحث خودم نیست آقای کیم...اینجوری به آدمای دورتم آسیب میزنی
بهم عصبی نگاه میکردن...
+لطفا بس کنید...الان دیگه مشکلی وجود نداره...لطفا بحث نکنید
×ا.ت دیگه بدون من حق نداری جایی بری
آروم و زیر لبی گفتم
+هایون تو خفه
خیلی آسیب ندیده بودم
ولی هنوز از لبم داشت خون میومد
استاد کیم دستمالی از جیب کتش بیرون آورد و به سمتم گرفت
۲.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.