(نامه)pt6
سونا ویو:
نزدیک مطب بودیم که یهو دل درد شدیدی گرفتم. انگار کل اتفاقات فردا از جلوی چشمم گذشت
حالم خیلی بد بود
هر طور شد خودم رو تا مطب بردم
رسیدم مطب ته سونگ خیلی مشکوک میزد
سونا : ته سونگ احیاناً قراره جایی بری؟
ته سونگ: اره باید برم سر فیلمبرداری چطور؟
سونا: ولی من خودم دیروز تلفنت رو دیدم
ته سونگ: چ...چیو دیدی؟
سونا : همون که کارگردان گفت فردا فیلمبرداری کنسله
ته سونگ: ک...کی گفت؟ اخه الان به من گفت باید برم
سونا : کِی؟
ته سونگ: تو لازم نیست بدونی کی گفت. حالا برو دکتر ساعت ۵ میام دنبالت(الان ساعت ۳ بود)
سونا : ب...باشه
ته سونگ ویو:
خدارو شکر نفهمید با هوریا قرار دارم
به هوریا زنگ زدم گفتم ۵ دقیقه دیگه اماده باشه میام دنبالت
(۵ دقیقه بعد)
ته سونگ: به سلام عشقم
هوریا: سلام عزیزم
ته سونگ : خب کجا بریم
هوریا : هرجا دوست داری
ته سونگ: بیا بریم خونمون
هوریا : باشه بریم
با هوریا رفتیم خونه و ...
________________________
پایان
________________________
فعلا تو خماری بمونید😂
///////////////////////
برای پارت های بیشتر حمایت کنید🦋🍷
نزدیک مطب بودیم که یهو دل درد شدیدی گرفتم. انگار کل اتفاقات فردا از جلوی چشمم گذشت
حالم خیلی بد بود
هر طور شد خودم رو تا مطب بردم
رسیدم مطب ته سونگ خیلی مشکوک میزد
سونا : ته سونگ احیاناً قراره جایی بری؟
ته سونگ: اره باید برم سر فیلمبرداری چطور؟
سونا: ولی من خودم دیروز تلفنت رو دیدم
ته سونگ: چ...چیو دیدی؟
سونا : همون که کارگردان گفت فردا فیلمبرداری کنسله
ته سونگ: ک...کی گفت؟ اخه الان به من گفت باید برم
سونا : کِی؟
ته سونگ: تو لازم نیست بدونی کی گفت. حالا برو دکتر ساعت ۵ میام دنبالت(الان ساعت ۳ بود)
سونا : ب...باشه
ته سونگ ویو:
خدارو شکر نفهمید با هوریا قرار دارم
به هوریا زنگ زدم گفتم ۵ دقیقه دیگه اماده باشه میام دنبالت
(۵ دقیقه بعد)
ته سونگ: به سلام عشقم
هوریا: سلام عزیزم
ته سونگ : خب کجا بریم
هوریا : هرجا دوست داری
ته سونگ: بیا بریم خونمون
هوریا : باشه بریم
با هوریا رفتیم خونه و ...
________________________
پایان
________________________
فعلا تو خماری بمونید😂
///////////////////////
برای پارت های بیشتر حمایت کنید🦋🍷
۳.۲k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.