مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرلوحشی🖤
ا/ت: رفتیم خونه ما بچه ها جم شده بودن داشتم باهاشون راجب گروه ها صحبت میکردم ساعت هفت شده بود رفتم سمت دستگاه وصل صدا هرچی تلاش کردم به صداشون وصل نمیشدم ک به شیشه خونم شلیک شد سریع رفتم درو باز کردم به ی لشکر رسیدم ک همشون با تفنگ خونم رو هدف گرفتن ک دیدم اضافهمونده گروه شیر و روباه و کل گروه ببر باهمن شاید نزدیک چهارصد نفر بودن ک یه دفعه ی سری ها از پشت ریختن روشون شروع کردن زدن هم وقتینگاه کردم گوشه چشمهمشون ی تتو ریز داشت و این نشان دهنده گروه گرگ سفید ها همون جئونه بچه های ماهم حمله ور شدم جیمین میخواست بره بیرون دستش رو گرفتم
جیمین نازنین رو ببر
نازنین: نه من نمیرم
بودن نبودنت چه فرقی دارهههه
نازنین: هق ا/ت
ببرش سریع تر مگی هم باخودت ببر بزار خونه پدر بزرگم اونجا امن تره میام میبرمت قول میدم
خودم هم رفتم بیرون دیگه کلا داشتم میمردم کل بدنم خونی بود بارون میبارید باعث میشد سوزش بدنم بیشتر بشه عقب عقب رفتی ک به جئون خوردم اونم مثل من پشتش به من بود جفتمون باهم حمله کردیم ک به پای جئون شلیککردم برگشتم سمتش ک یه چیزی خیلی محکم خورد توی سرم آخرین تصویری ک دیدم این بود توی سره جئون شیشه شکوندن اونم افتاد چشمام سیاهی رفت
وقتی چشمام رو باز کردم با زنجیر به ی صندلی بسته شده بودم
جیمین: مگی رو رسوندم نازنین فقط گریه میکرد ماشین رو زدم کنار و بغلش کردم توی این چند وقت هرموقع بلایی سر ا/ت میومد نگران تر از همیشه بود رسیدیم به خونه من بردمش توی خونه یه ذره آب خورد و سرش رو گذاشت روی میز ناهار خوری و خوابش برد منم براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت خب لباسش کاملا خیس خیس بود امکان داشت سرما بخوره یکی از لباس های خودم رو برداشتم رو رفتم سمتش آروم لباسش رو در اوردم ک زخم های زیادی روی بدنش دیدم لباس رو تنش کردم چون براش گشاد بود افتاد روی دستش و یه تیکه از شونش کلا لخت بود ک تکون خورد و روی پهلو خوابید ک بدنش رو از پشت دیدم همون ی ذره ای ک معلوم بود جای زخم بود یادمه امروز جونگکوک بهم گفت بدن ا/ت کلش زخم بود قطعا کار همون خانوادشه دلم نیومد و با بغض بغلش کردم خدایا مراقب ا/تش باش اون بجز اون کسی رو نداره😢
پارت نوزده🖤👸🏻
یاح یاح پارت های بعدی به شدت خفن😁(ابرو بالا انداختن شبیه جونگکوک)
ا/ت: رفتیم خونه ما بچه ها جم شده بودن داشتم باهاشون راجب گروه ها صحبت میکردم ساعت هفت شده بود رفتم سمت دستگاه وصل صدا هرچی تلاش کردم به صداشون وصل نمیشدم ک به شیشه خونم شلیک شد سریع رفتم درو باز کردم به ی لشکر رسیدم ک همشون با تفنگ خونم رو هدف گرفتن ک دیدم اضافهمونده گروه شیر و روباه و کل گروه ببر باهمن شاید نزدیک چهارصد نفر بودن ک یه دفعه ی سری ها از پشت ریختن روشون شروع کردن زدن هم وقتینگاه کردم گوشه چشمهمشون ی تتو ریز داشت و این نشان دهنده گروه گرگ سفید ها همون جئونه بچه های ماهم حمله ور شدم جیمین میخواست بره بیرون دستش رو گرفتم
جیمین نازنین رو ببر
نازنین: نه من نمیرم
بودن نبودنت چه فرقی دارهههه
نازنین: هق ا/ت
ببرش سریع تر مگی هم باخودت ببر بزار خونه پدر بزرگم اونجا امن تره میام میبرمت قول میدم
خودم هم رفتم بیرون دیگه کلا داشتم میمردم کل بدنم خونی بود بارون میبارید باعث میشد سوزش بدنم بیشتر بشه عقب عقب رفتی ک به جئون خوردم اونم مثل من پشتش به من بود جفتمون باهم حمله کردیم ک به پای جئون شلیککردم برگشتم سمتش ک یه چیزی خیلی محکم خورد توی سرم آخرین تصویری ک دیدم این بود توی سره جئون شیشه شکوندن اونم افتاد چشمام سیاهی رفت
وقتی چشمام رو باز کردم با زنجیر به ی صندلی بسته شده بودم
جیمین: مگی رو رسوندم نازنین فقط گریه میکرد ماشین رو زدم کنار و بغلش کردم توی این چند وقت هرموقع بلایی سر ا/ت میومد نگران تر از همیشه بود رسیدیم به خونه من بردمش توی خونه یه ذره آب خورد و سرش رو گذاشت روی میز ناهار خوری و خوابش برد منم براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت خب لباسش کاملا خیس خیس بود امکان داشت سرما بخوره یکی از لباس های خودم رو برداشتم رو رفتم سمتش آروم لباسش رو در اوردم ک زخم های زیادی روی بدنش دیدم لباس رو تنش کردم چون براش گشاد بود افتاد روی دستش و یه تیکه از شونش کلا لخت بود ک تکون خورد و روی پهلو خوابید ک بدنش رو از پشت دیدم همون ی ذره ای ک معلوم بود جای زخم بود یادمه امروز جونگکوک بهم گفت بدن ا/ت کلش زخم بود قطعا کار همون خانوادشه دلم نیومد و با بغض بغلش کردم خدایا مراقب ا/تش باش اون بجز اون کسی رو نداره😢
پارت نوزده🖤👸🏻
یاح یاح پارت های بعدی به شدت خفن😁(ابرو بالا انداختن شبیه جونگکوک)
۶۴.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.