*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:³¹
مین هیوک : میا میشه یه لحظه بیای تو اتاقم میخوام یه چیزی نشونت بدم راجب گی نامه!(چون یه مدتی برای کار اومده بود خونه گی نام بهش اتاق مهمون رو دادن، نکته: رنگ لباس کوک و گی نام یکی بود )
میا: باشه داداش
(دم در اتاق)
مین هیونک: (میارو هل میده) بروتووو
میا: چیکار مییکنیی؟؟!!!
مین هیوک: اگه یه بار دیگه بهم بگی دادااااششش من داداشت نیستمم اصلا من دشمن گی نامم واییی بدبخت بیچاره تو هواب نازه نمیدونه قراره چن بلایی سر عشق عزیز و دوردونه اش بیوفته
میا: چی میگی عوضییی؟؟
مین هیوک: میگم قراره زیرم جون بدی و بعد بمیری و جن*ازت بیاد بیرون
میا: کمکککک
(پایان فلش بک)
کوک: گی نام هم فکر میکرد کار منه چون مین هیوک لباسشو عوض کرد و خودشو به خوابیدن زد و فیلم قسمت دوم دوربینارو پاک کرد تا فکر کنه منم که دارم اون کارو میکنم
ا.ت: عوضیییی! هنوز زندس؟ وایییی بمیرم برای میااا!!!
کوک: اره اما فرار کرد رفت روسیه دیگه خبری ازش نشد!
ا.ت: میا چی؟ واییی عزیزم ، دختره بیچاره همون شب فوت شد؟
کوک: نه!
ا.ت: چ...چی؟
کوک: ......
(فلش بک به تموم شدن کار مین هیوک)
(ویو کوک)
من میدونستم قراره همچین اتفاقی بیوفته برای همین از اون نوشیدنی مخصوص (مثلا مخصوص) مین هیوک که با خودش اورده بود نخوردم اما خودمو به خواب زدم بعد از تقریباً یه ساعت دیدم داره میاد پایین اما؟ چرا لباس قبلیش نی شک کردم توی شرابی که بقلا خورده بود از داروی خواب اوری که نامجون هیونگ برام گذاشته بود برای مواقع زروزی ریختم توی شرابش اومد و بعد به خواب عمیقی رفت . اروم اروم رفتم بالا اما چون توی دردسر میوفتادم دروبین رو شکوندم و رفتم سمت اتاق مین هیوک ، میا با بی جونی تمام داشت لحاف رو دور خودش میپی چید
کوک: نونااا !!!
میا: داداش کوکککک اون مین هیوک عوضی فکر میکنه مردپ تورو خدا سر صدا نکن خواهش میکنم (اروم و گریه شدید و بی جون)
کوک: باشه اروم برام جریانو بگو خوابه!
...
کوک: عوضییییی!
میا: من نمیتونم تو روی گی نامم نگاه کنم منو ببر یه جای دور خواهش میکنم
کوک: ...
Part:³¹
مین هیوک : میا میشه یه لحظه بیای تو اتاقم میخوام یه چیزی نشونت بدم راجب گی نامه!(چون یه مدتی برای کار اومده بود خونه گی نام بهش اتاق مهمون رو دادن، نکته: رنگ لباس کوک و گی نام یکی بود )
میا: باشه داداش
(دم در اتاق)
مین هیونک: (میارو هل میده) بروتووو
میا: چیکار مییکنیی؟؟!!!
مین هیوک: اگه یه بار دیگه بهم بگی دادااااششش من داداشت نیستمم اصلا من دشمن گی نامم واییی بدبخت بیچاره تو هواب نازه نمیدونه قراره چن بلایی سر عشق عزیز و دوردونه اش بیوفته
میا: چی میگی عوضییی؟؟
مین هیوک: میگم قراره زیرم جون بدی و بعد بمیری و جن*ازت بیاد بیرون
میا: کمکککک
(پایان فلش بک)
کوک: گی نام هم فکر میکرد کار منه چون مین هیوک لباسشو عوض کرد و خودشو به خوابیدن زد و فیلم قسمت دوم دوربینارو پاک کرد تا فکر کنه منم که دارم اون کارو میکنم
ا.ت: عوضیییی! هنوز زندس؟ وایییی بمیرم برای میااا!!!
کوک: اره اما فرار کرد رفت روسیه دیگه خبری ازش نشد!
ا.ت: میا چی؟ واییی عزیزم ، دختره بیچاره همون شب فوت شد؟
کوک: نه!
ا.ت: چ...چی؟
کوک: ......
(فلش بک به تموم شدن کار مین هیوک)
(ویو کوک)
من میدونستم قراره همچین اتفاقی بیوفته برای همین از اون نوشیدنی مخصوص (مثلا مخصوص) مین هیوک که با خودش اورده بود نخوردم اما خودمو به خواب زدم بعد از تقریباً یه ساعت دیدم داره میاد پایین اما؟ چرا لباس قبلیش نی شک کردم توی شرابی که بقلا خورده بود از داروی خواب اوری که نامجون هیونگ برام گذاشته بود برای مواقع زروزی ریختم توی شرابش اومد و بعد به خواب عمیقی رفت . اروم اروم رفتم بالا اما چون توی دردسر میوفتادم دروبین رو شکوندم و رفتم سمت اتاق مین هیوک ، میا با بی جونی تمام داشت لحاف رو دور خودش میپی چید
کوک: نونااا !!!
میا: داداش کوکککک اون مین هیوک عوضی فکر میکنه مردپ تورو خدا سر صدا نکن خواهش میکنم (اروم و گریه شدید و بی جون)
کوک: باشه اروم برام جریانو بگو خوابه!
...
کوک: عوضییییی!
میا: من نمیتونم تو روی گی نامم نگاه کنم منو ببر یه جای دور خواهش میکنم
کوک: ...
۳.۸k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.