گفته ی پسری
گفته ی پسری
بچه که بودم، خیلی از امپول میترسیدم! بردنم واسه امپول زدن!! شروع کردم به کولی بازی! ریختن سرم و دست وپامو نگه داشتن...! سوزنو که آوردن جلو، آخرین جمله ای که گفتم این بود :یاااا حسین شهییددد...!!!
هیچی دیگه، مردم موزاییک میخوردن از خنده!!! اصن یه وضی بود..
بچه که بودم، خیلی از امپول میترسیدم! بردنم واسه امپول زدن!! شروع کردم به کولی بازی! ریختن سرم و دست وپامو نگه داشتن...! سوزنو که آوردن جلو، آخرین جمله ای که گفتم این بود :یاااا حسین شهییددد...!!!
هیچی دیگه، مردم موزاییک میخوردن از خنده!!! اصن یه وضی بود..
۱۸.۹k
۲۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.