p¹⁵💍🪶
اون مرد بیریخت به قاتل روانی شهرت داشت... اروم نزدیک فرمانده و دادستان شدم و گفتم
جورج « اهم... فرمانده عملیات خواست بهتون اطلاع بدم ما میخوایم عملیات نجات رو شروع کنیم!
راوی « همه نگاه ها از روبه رو به طرف جورج چرخید... ته با دیدن جورج کمی شوکه شد! بعد فرمانده سری با خوشحالی تکون داد و گفت
فرمانده « مطمئن بودم اون بچه گزینه خوبیه! عملیات رو شروع کنید
جورج « اطا
تهیونگ « فرمانده عملیات کیه؟
جورج « کوچیک شما همون آبی یا کاترین
تهیونگ « کات... کاترین؟
جورج « بله سرورم
تهیونگ « بی سیمت رو بده میخوام باهاش صحبت کنم
جورج « جان؟ آهان بله بفرمایید
کاترین « بعد از مستقر کردن جونگ سوک به عنوان اسنایپر( تک تیر انداز) رفتم پایین تا عملیات رو آغاز کنیم! داشتم اسلحه رو آماده میکردم و منتظر بودم جورج از فرمانده اجازه بگیره که با پخش شدن صدایی که فکرشم نمیکردم اینجا باشه دستام از حرکت ایستاد و من من کنان گفتم
-کاترین صدامو میشنوی؟
کاترین « ج.. ناب... جناب کیم
-بهم قول میدی آچا رو نجات بدی؟؟؟
کاترین « تمام تلاشم رو میکنم!
-آبی! مطمئن باش اگه نتونی خودم با دستای خودم خفت میکنم! بهم نشون بده تعریف هایی که درباره ات شنیدم حقیقت داره
راوی « کاترین لبخندی زد! تهیونگ با وجود اینکه میدونست تمام زندگیش در خطره اما ذره ای لرزش توی کلام و حرکاتش پیدا نبود! اون واقعا قوی بود... کاترین تصمیمش رو گرفته بود! میخواست خودشو به کیم ثابت کنه... بعد گفت
کاترین « یعنی الان اجازه انجام عملیات رو دادین جناب دادستان؟
-بله از الان عملیات شروع میشه!
راوی « لونا و جوری همراه کاترین از درب مخفی ساختمان وارد شدن... کمی بعد کاترین گفت
کاترین « یادتونه گفتم باید انتهاری عمل کنیم؟
لونا و جوری « خب...
راوی « به جز گروه عملیات...فرمانده و تهیونگ هم میتونستن گفت و گوی اونا رو بشنون! همه در سکوت منتظر بودن کاترین ادامه بده! جورج که به خوبی خواهر کله خرش رو میشناخت گفت
جورج « نگو که میخواهی لونا و جوری رو بفرستی بقیه گروگان ها رو آزاد کنن بعد خودت تنهایی بری برای نجات آچا!
کاترین « دقیقا همینه
تهیونگ « فکرشم نکن...
کاترین « اقای کیم
فرمانده « نمیتونی... میدونی چند نفر اون تو مراقب دختر دادستانن؟؟؟
کاترین « مگه فرمانده عملیات با توجه به موقعیت نمیتونه سرپیچی کنه؟
جونگ سوک « کامان... احمق میمیری!
جوری « افرین بهت مدال کله خر ترین فرمانده یگان ویژه رو میدن
کاترین « به عنوان فرمانده عملیات دستور نظامی میدم! نام جوری و لی لونا میرین بقیه گروگان ها رو آزاد میکنید و جانگ جورج و لی جونگ سوک پشتیانی میکنن! مفهمومه؟
جورج « اهم... فرمانده عملیات خواست بهتون اطلاع بدم ما میخوایم عملیات نجات رو شروع کنیم!
راوی « همه نگاه ها از روبه رو به طرف جورج چرخید... ته با دیدن جورج کمی شوکه شد! بعد فرمانده سری با خوشحالی تکون داد و گفت
فرمانده « مطمئن بودم اون بچه گزینه خوبیه! عملیات رو شروع کنید
جورج « اطا
تهیونگ « فرمانده عملیات کیه؟
جورج « کوچیک شما همون آبی یا کاترین
تهیونگ « کات... کاترین؟
جورج « بله سرورم
تهیونگ « بی سیمت رو بده میخوام باهاش صحبت کنم
جورج « جان؟ آهان بله بفرمایید
کاترین « بعد از مستقر کردن جونگ سوک به عنوان اسنایپر( تک تیر انداز) رفتم پایین تا عملیات رو آغاز کنیم! داشتم اسلحه رو آماده میکردم و منتظر بودم جورج از فرمانده اجازه بگیره که با پخش شدن صدایی که فکرشم نمیکردم اینجا باشه دستام از حرکت ایستاد و من من کنان گفتم
-کاترین صدامو میشنوی؟
کاترین « ج.. ناب... جناب کیم
-بهم قول میدی آچا رو نجات بدی؟؟؟
کاترین « تمام تلاشم رو میکنم!
-آبی! مطمئن باش اگه نتونی خودم با دستای خودم خفت میکنم! بهم نشون بده تعریف هایی که درباره ات شنیدم حقیقت داره
راوی « کاترین لبخندی زد! تهیونگ با وجود اینکه میدونست تمام زندگیش در خطره اما ذره ای لرزش توی کلام و حرکاتش پیدا نبود! اون واقعا قوی بود... کاترین تصمیمش رو گرفته بود! میخواست خودشو به کیم ثابت کنه... بعد گفت
کاترین « یعنی الان اجازه انجام عملیات رو دادین جناب دادستان؟
-بله از الان عملیات شروع میشه!
راوی « لونا و جوری همراه کاترین از درب مخفی ساختمان وارد شدن... کمی بعد کاترین گفت
کاترین « یادتونه گفتم باید انتهاری عمل کنیم؟
لونا و جوری « خب...
راوی « به جز گروه عملیات...فرمانده و تهیونگ هم میتونستن گفت و گوی اونا رو بشنون! همه در سکوت منتظر بودن کاترین ادامه بده! جورج که به خوبی خواهر کله خرش رو میشناخت گفت
جورج « نگو که میخواهی لونا و جوری رو بفرستی بقیه گروگان ها رو آزاد کنن بعد خودت تنهایی بری برای نجات آچا!
کاترین « دقیقا همینه
تهیونگ « فکرشم نکن...
کاترین « اقای کیم
فرمانده « نمیتونی... میدونی چند نفر اون تو مراقب دختر دادستانن؟؟؟
کاترین « مگه فرمانده عملیات با توجه به موقعیت نمیتونه سرپیچی کنه؟
جونگ سوک « کامان... احمق میمیری!
جوری « افرین بهت مدال کله خر ترین فرمانده یگان ویژه رو میدن
کاترین « به عنوان فرمانده عملیات دستور نظامی میدم! نام جوری و لی لونا میرین بقیه گروگان ها رو آزاد میکنید و جانگ جورج و لی جونگ سوک پشتیانی میکنن! مفهمومه؟
۱۸۰.۴k
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.