عاشقی کن ! که هنر نیست به تن بالیدن
عاشقی کن ! که هنر نیست به تن بالیدن
از هر آغوش به آغوش دگر غلتیدن
هنر این ست ، در این شهر پرُ از دلبرکان
" یک نفر " یافتن و دل زِ " یکی" دزدیدن
جای بوسیدنِ لب های هزاران شیرین
لب شیرین " یکی " را همه شب بوسیدن
از هر آغوش به آغوش دگر غلتیدن
هنر این ست ، در این شهر پرُ از دلبرکان
" یک نفر " یافتن و دل زِ " یکی" دزدیدن
جای بوسیدنِ لب های هزاران شیرین
لب شیرین " یکی " را همه شب بوسیدن
۴.۱k
۲۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.