گناهکار
ارسلان رفتم رو مبل دراز کشیدم...... اخ دارم میمریم.
دیانا... با ید دلشو به دست بیارم.... بلند شدم رفتم .... در باز کردم. که دیدم ارسلان.. دراز کشیده... رفتم کنارش نشستم ارسلان بیا بریم دکتر.
ارسلان دستم به دماغم بود..
دیانا.. خون میاد.
ارسلان نه اب خالی میاد
دیانا ارسلان نگاه من اون شب میخواستم یه چیزی بگم.
ارسلان. که ریدی.
دیانا هوم.
ارسلان.. چه راحتم میگه هوم
دیانا.. بگم... چی میخواستم بگم.
ارسلان.... یه چیز چرت.
دیانا.... من..
ارسلان... 😒😒😒😒بهش نگاه کردم... من گوه خوردم اینو میخواستی بگی.
دیانا من از همون اول از تو خوشم اومد.
ارسلان....!! (
دیانا،، اون شب خواستم. بگم که با تو خالم یه جوری وقتی نزدیکم میشی ضربان قلبم... میره بالا... با تو حس خوبی دارم نمدونم. چمه... ولی
ارسلان 😳😳😳😳🙂
دیانا... مطمعنم.. دوست د.. د.. د. ارم.
ارسلان.. 😶چی.
دیانا.... بابا من میخواستم بگم دوست دارم عکس تورو با انیتا دیدم. حسودیم شد... خب روت کراش دارم دیگه معلومه من تنها نیستم...
ارسلان... 🙂🙂🙂🙂(تو دلش) پس توهم دوسم داری... با این همه درد دارم ذوق مرگ میشم.
دیانا... ارسلان..
ارسلان. هوم
دیانا فهمیدی چی گفتم.
ارسلان. نه.
دیانا... اذیت نکن.
ارسلان. .. درد دارم... برو انور.
دیانا... خیلی بیرحمی...
ارسلان میدونم.
دیانا بیشور.
ارسلان اونم میدونم.
دیانا... گوشیمو برداشتم... زنگ زدم دکتر بیاد.
ارسلان داری چه میگی.
دیانا همه چیزو گفتم... لوکیشن دادم بهشون که بیان
ارسلان دیانا..... . ..
دیانا... زنگ زدم به دکتر....
ارسلان. وای.. چرا.
دیانا.. تو. حالت. بده.
ارسلان نمیخوام.
دیانا پاشو برو اتاق الان میان... بی رحم.
ارسلان... خب.... با تو چیکار کنم... رفتم تو اتاق که بعد از پنج مین اومدن. ..
دکتر اقا لباستونو در بیارید.
ارسلان اخ دیانا... چشم... در اوردم.... تا معاینه کنه.
ارسلان هوف.
دکتر درد میکنه.
دیانا اره.
ارسلان. 🙄🙄🙄🙄
دکتر ببخشید شما درد و احساس میکنی.
دیانا... ها.....؟؟ 😶😶یه پرستار کنارم بود که بهم خندید. ایسشش... این چرا اومده.
ارسلان... زخمامو پانسمان کرد. . ..
دکتر ببخشید گوشیم زنگ میخوره خانم.. حسینی... انجام میدین.
بله حتما.... رفتم به پانسمان ادامه دادم.
دیانا... زیاد نزدیک ارسلان بود... رفتم جلوش نمیشه دکتر بیاد خودش پانسمان کنه.
نه نمیشه.
دیانا دست نزن بهش.
ارسلان.. 🤤🤤😀😀😀🙂
دیانا... خانوم محترم.
عزیزم نمیشه.
ارسلان دیانا بزار کارشونو انجام بدن...
دیانا ارسلان چه کاری داره دست میزنه بهت اونم لخت... عزیزم.... خانوم برو انور...
واه... اقای دکتر گفتن این کارو کنم.
دیانا نی میخواد...
ببخشید ولی من باید کارمو انجام بدم..
دیانا هی دورش میچرخید.
ارسلان... پشتمم هست.
دیانا. وای.... وای... خدای مرگ منو بفرست.
ارسلان... تو دلم به دیانا میخندیم...
تموم شد.. اقا.
دکتر بریم خانوم حسینی.
بله بریم.
ارسلان.. دیانا کارتمو بردار حساب کن
دیانا کاری که ارسلان گفت کردم... بعد از اینکه رفتم.. سریعتر رفتم تو اتاق ارسلان....
ارسلان. اروم.
دیانا... تروخدا ببخشید 🙏
ارسلان.. بیرون.
دیانا.... 🥺🥺🥺بش. رفتم بیرون رو مبل نشستم.
ارسلان.. 😄😄😄قیافه دیانا دیدنیه .. بعد از ۱ساعت صداش کردم. دیانا اااا.
دیانا... چیه.
ارسلان بیا.
دیانا... با بی حوصلگی رفتم.... داخل هوم
ارسلان بیا.
دیانا... رفتم رو صندلی کنار... تخت. نشستم.
ارسلان.......
دیانا... با ید دلشو به دست بیارم.... بلند شدم رفتم .... در باز کردم. که دیدم ارسلان.. دراز کشیده... رفتم کنارش نشستم ارسلان بیا بریم دکتر.
ارسلان دستم به دماغم بود..
دیانا.. خون میاد.
ارسلان نه اب خالی میاد
دیانا ارسلان نگاه من اون شب میخواستم یه چیزی بگم.
ارسلان. که ریدی.
دیانا هوم.
ارسلان.. چه راحتم میگه هوم
دیانا.. بگم... چی میخواستم بگم.
ارسلان.... یه چیز چرت.
دیانا.... من..
ارسلان... 😒😒😒😒بهش نگاه کردم... من گوه خوردم اینو میخواستی بگی.
دیانا من از همون اول از تو خوشم اومد.
ارسلان....!! (
دیانا،، اون شب خواستم. بگم که با تو خالم یه جوری وقتی نزدیکم میشی ضربان قلبم... میره بالا... با تو حس خوبی دارم نمدونم. چمه... ولی
ارسلان 😳😳😳😳🙂
دیانا... مطمعنم.. دوست د.. د.. د. ارم.
ارسلان.. 😶چی.
دیانا.... بابا من میخواستم بگم دوست دارم عکس تورو با انیتا دیدم. حسودیم شد... خب روت کراش دارم دیگه معلومه من تنها نیستم...
ارسلان... 🙂🙂🙂🙂(تو دلش) پس توهم دوسم داری... با این همه درد دارم ذوق مرگ میشم.
دیانا... ارسلان..
ارسلان. هوم
دیانا فهمیدی چی گفتم.
ارسلان. نه.
دیانا... اذیت نکن.
ارسلان. .. درد دارم... برو انور.
دیانا... خیلی بیرحمی...
ارسلان میدونم.
دیانا بیشور.
ارسلان اونم میدونم.
دیانا... گوشیمو برداشتم... زنگ زدم دکتر بیاد.
ارسلان داری چه میگی.
دیانا همه چیزو گفتم... لوکیشن دادم بهشون که بیان
ارسلان دیانا..... . ..
دیانا... زنگ زدم به دکتر....
ارسلان. وای.. چرا.
دیانا.. تو. حالت. بده.
ارسلان نمیخوام.
دیانا پاشو برو اتاق الان میان... بی رحم.
ارسلان... خب.... با تو چیکار کنم... رفتم تو اتاق که بعد از پنج مین اومدن. ..
دکتر اقا لباستونو در بیارید.
ارسلان اخ دیانا... چشم... در اوردم.... تا معاینه کنه.
ارسلان هوف.
دکتر درد میکنه.
دیانا اره.
ارسلان. 🙄🙄🙄🙄
دکتر ببخشید شما درد و احساس میکنی.
دیانا... ها.....؟؟ 😶😶یه پرستار کنارم بود که بهم خندید. ایسشش... این چرا اومده.
ارسلان... زخمامو پانسمان کرد. . ..
دکتر ببخشید گوشیم زنگ میخوره خانم.. حسینی... انجام میدین.
بله حتما.... رفتم به پانسمان ادامه دادم.
دیانا... زیاد نزدیک ارسلان بود... رفتم جلوش نمیشه دکتر بیاد خودش پانسمان کنه.
نه نمیشه.
دیانا دست نزن بهش.
ارسلان.. 🤤🤤😀😀😀🙂
دیانا... خانوم محترم.
عزیزم نمیشه.
ارسلان دیانا بزار کارشونو انجام بدن...
دیانا ارسلان چه کاری داره دست میزنه بهت اونم لخت... عزیزم.... خانوم برو انور...
واه... اقای دکتر گفتن این کارو کنم.
دیانا نی میخواد...
ببخشید ولی من باید کارمو انجام بدم..
دیانا هی دورش میچرخید.
ارسلان... پشتمم هست.
دیانا. وای.... وای... خدای مرگ منو بفرست.
ارسلان... تو دلم به دیانا میخندیم...
تموم شد.. اقا.
دکتر بریم خانوم حسینی.
بله بریم.
ارسلان.. دیانا کارتمو بردار حساب کن
دیانا کاری که ارسلان گفت کردم... بعد از اینکه رفتم.. سریعتر رفتم تو اتاق ارسلان....
ارسلان. اروم.
دیانا... تروخدا ببخشید 🙏
ارسلان.. بیرون.
دیانا.... 🥺🥺🥺بش. رفتم بیرون رو مبل نشستم.
ارسلان.. 😄😄😄قیافه دیانا دیدنیه .. بعد از ۱ساعت صداش کردم. دیانا اااا.
دیانا... چیه.
ارسلان بیا.
دیانا... با بی حوصلگی رفتم.... داخل هوم
ارسلان بیا.
دیانا... رفتم رو صندلی کنار... تخت. نشستم.
ارسلان.......
۱۱۰.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.