𝒉𝒂𝒓𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆❤
𝒉𝒂𝒓𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆❤
𝒑𝟑𝟎
جونگهیون گفت: کجا
جونگکوک گفت: گفتم که
جونگهیون گفت: ببین اگه دوباره برگشتی بیرونت میکنما
جونگکوک گفت: ما دیگه برنمیگردیم
دست ا.ت رو گرفتم و بردمش بیرون خواستم تاکسی بگیریم یادمون افتاد همه پولامون رو جونگهیون ازمون گرفت
ا.ت گفت: الان کجا میخوایم بریم
جونگکوک گفت: خونه ی مامانم
ا.ت گفت: چی مامانت
جونگکوک گفت: آره مامانم بهت نگفته بودم
ا.ت گفت: نه چیزی نگفته بودی ولی من فکر کردم مامانت مرده
جونگکوک گفت: با کی بریم
ا.ت گفت: پیاده بریم نزدیکه؟
جونگکوک گفت:یکم دوره
ا.ت گفت:کم کم میریم که برسیم
جونگکوک گفت: خسته نیستی
ا.ت گفت: نه عزیزم بریم
یک ساعت بعد
ا.ت گفت: نرسیدیم
جونگکوک گفت:نه یه نیم ساعت دیگه داریم
ا.ت گفت: یکم پام درده
جونگکوک نشست گفت:بیا رو کولم
ا.ت گفت: نه
جونگکوک گفت: اگه کوکی رو دوست داری بیا
ا.ت گفت: سنگینم
جونگکوک گفت: ۴۲کیلویی سنگینی
ا.ت خندید
از زبان جونگکوک
ا.ت اومد رو کولم و خوابش برد
نیم ساعت بعد
رسیدیم
مامانم گفت:پسرم خوش اومدین
جونگکوک گفت:ا.ت رو کجا بزارم
مامان جونگکوک گفت: به خدمتکار میگم یه اتاقی سریع براتون آماده کنه
جونگکوک گفت: مرسی مامان
رفتم ا.ت رو گذاشتم روتخت
مامانم گفت: جونگکوک چرا از اونجا اومدین
رفتم همه چیز رو برای مامانم تعریف کردم
ببینید براتون سه تا پارت گزاشتم
𝒑𝟑𝟎
جونگهیون گفت: کجا
جونگکوک گفت: گفتم که
جونگهیون گفت: ببین اگه دوباره برگشتی بیرونت میکنما
جونگکوک گفت: ما دیگه برنمیگردیم
دست ا.ت رو گرفتم و بردمش بیرون خواستم تاکسی بگیریم یادمون افتاد همه پولامون رو جونگهیون ازمون گرفت
ا.ت گفت: الان کجا میخوایم بریم
جونگکوک گفت: خونه ی مامانم
ا.ت گفت: چی مامانت
جونگکوک گفت: آره مامانم بهت نگفته بودم
ا.ت گفت: نه چیزی نگفته بودی ولی من فکر کردم مامانت مرده
جونگکوک گفت: با کی بریم
ا.ت گفت: پیاده بریم نزدیکه؟
جونگکوک گفت:یکم دوره
ا.ت گفت:کم کم میریم که برسیم
جونگکوک گفت: خسته نیستی
ا.ت گفت: نه عزیزم بریم
یک ساعت بعد
ا.ت گفت: نرسیدیم
جونگکوک گفت:نه یه نیم ساعت دیگه داریم
ا.ت گفت: یکم پام درده
جونگکوک نشست گفت:بیا رو کولم
ا.ت گفت: نه
جونگکوک گفت: اگه کوکی رو دوست داری بیا
ا.ت گفت: سنگینم
جونگکوک گفت: ۴۲کیلویی سنگینی
ا.ت خندید
از زبان جونگکوک
ا.ت اومد رو کولم و خوابش برد
نیم ساعت بعد
رسیدیم
مامانم گفت:پسرم خوش اومدین
جونگکوک گفت:ا.ت رو کجا بزارم
مامان جونگکوک گفت: به خدمتکار میگم یه اتاقی سریع براتون آماده کنه
جونگکوک گفت: مرسی مامان
رفتم ا.ت رو گذاشتم روتخت
مامانم گفت: جونگکوک چرا از اونجا اومدین
رفتم همه چیز رو برای مامانم تعریف کردم
ببینید براتون سه تا پارت گزاشتم
۶.۳k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.