آخرین بوسه ۹۶
و همون موقع چاقو به جونگ کوک
خورد و تهیونگ
به خودش اومد تازه فهمیده بود
که چیکار با دوست خودش کرده تا اومد فرار کنه
پلیس ها ریختن داخل اتاق و تهیونگ رو دستگیر کردن
و بردن،و تو اتاق ات و جونگ کوک بلاخره
تنها شدن
ویو ات:
باورم نمی شد که جونگ کوک این بلا سرش اومده
بدن نصفه جون جونگ کوک تو بغلم بود
و داشت تو بغلم جون می داد
(خدانکنه)
بی اختیار سریع دستم رو گذاشتم رو جای زخمش
تا خونش بند بیاد
نه تنها خوب نشد بلکه بدتر شد
وقتی قیافه ی رنگ پریده ی جونگ کوک
رو دیدم
زدم زیر گریه
تازه فهمیدم که من دارم جونگ کوک
عزیزتر از جونم رو از دست میدم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
خورد و تهیونگ
به خودش اومد تازه فهمیده بود
که چیکار با دوست خودش کرده تا اومد فرار کنه
پلیس ها ریختن داخل اتاق و تهیونگ رو دستگیر کردن
و بردن،و تو اتاق ات و جونگ کوک بلاخره
تنها شدن
ویو ات:
باورم نمی شد که جونگ کوک این بلا سرش اومده
بدن نصفه جون جونگ کوک تو بغلم بود
و داشت تو بغلم جون می داد
(خدانکنه)
بی اختیار سریع دستم رو گذاشتم رو جای زخمش
تا خونش بند بیاد
نه تنها خوب نشد بلکه بدتر شد
وقتی قیافه ی رنگ پریده ی جونگ کوک
رو دیدم
زدم زیر گریه
تازه فهمیدم که من دارم جونگ کوک
عزیزتر از جونم رو از دست میدم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۸.۹k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.