پارت 3
رفتم تو اتاق و ارایشمو پاک کردمو صورتمو شستم مسواک زدم خودمو انداختم رو تخت و گوشیم و برداشتم داشتم تو اینستا میچرخیدم که خبرای ازدواج ما پخش شده بود چون بابام یه شرکت خیلی بزرگ داشت من خیلی معروف بودم و عجیبه که همه منو دوست دارن و هیلی کم پیش میاد کسی از من بدش بیاد یکی نوشته بود کیم تهیونگ هم بلاخره ازدواج کرد و تگش کرده بود پس اسمش تهیونگه اسمش بهش میاد رفتم تو پیجش یه پست از ازدواجمون در حالی که داریم حلقه تو دستمون میکنیم پست کرده بود و کامنتاشم باز بود رفتم کامنت بخونم یکی نوشته بود یوری چه حسی داری که از مین به کیم تبدیل شدی یکی دیگه نوشته بود خوشگل ترین مرد دنیا و داشتن چه حسی داره کیم یوری کل کامنتا این مدلی بود بعضی از سلبریتی ها هم بهمون تبریک گفته بودن بعضی ها دنبال پیج من بودن چون من هیچ وقت پیجمو به کسی ندادم و پیج فیک ازم زیاد بود حتی کسی فالوم هم نکرده بود غرق کامنت خوندن شدم که دیدم تهیونگ اومد تو اتاق و.....
۴.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.