پارت ۴ زندگی سیاه

پارت ۴ زندگی سیاه

ویو ا/ت

آجوما بهم اتاقمو نشون داد دقیقا همون اتاقی که میخواستم همه چیزش مشکی بود اصلا عشق کردم

& دخترم اگر از رنگش خوشت نمیاد عوضش کنم
_ نه همین عالی بزار باشه
& هرچی دوست داری
_ میگم میشه یکم از جیمین برام تعریف کنی
& قول میدی بهش چیزی نگی
_ اره
& خوب من از موقعی که جیمین 6 سالش بود پرستارش بودم اون اون توی 8 سالگی مادرشو از دست داد و توی 9 سالگی پدرشو
جیمین پسری بود که خنده از لبش نمیرفت ولی وقتی پدر و مادرشو از دست داد دیگه اون آدم سابق نشد
پدر جیمین مافیا بود و وقتی میمیره مسؤلیت کار مافیایی میفته توی جیمین
من جیمین تو کمک کردم تا مسؤلیت رو گردن بگیره و جیمین روی پای خودش وایستاد و الان به اینجا رسیده
_ دوست دختر چی دختر نداره
& نه نداره ولی یه دختره هست اسمش یوناست و دختره هر..... زه ی و فقط بخواتر پول جیمین رو دوست داره