پشت صحنه "P9"
ویو لارا
چشامو بستم دستمو آروم پشت گردنش قفل کردم یه شروع کردن به حرکت دادن لبامو روی لباش...
که تازه متوجه شدم که دارم چه گوهی میخورم!
خواستم ازش جدا شم که دستاش مانعم شد!
ویو فلیکس!
خیلی خواستمو خودمو نگه دارم ولی لباش مانعم شد فک کنم دارم بهش علاقه مند میشن یا هم دارم عقلمو از دست میدم!
خواست ازم جدا شه که مانعش شدم و با دستم کمرشو گرفتم چشامو بستم و شروع کردم به بوسیدنش که یهو...
ویو یورآ(خودم):لارا دو دستشو گذاشت رو سینه فلیکس و محکم حلش داد که فلیکس رفت عقب لارا از خجالت سرخ شده بود و حالش کم کم بعد میشد...
فلیکس خواست کاری کنه که سونگمین وارد اتاق شد
سونگمین:فلیکس بدو بیا فلیمبرداری الان شروع میشه...
فلیکس همینطور که به لارا زل زده بود گفت:باشه میام
ویو لارا
کیفی که رو مبل بود رو برداستم و بدو بدو رفتم سمت در که سونگنین گفت:نونا تو حالت خوبه؟
لارا:اره فقط باید برم
سونگمین رفت کنار که لارا بدو بدو رفت بیرون زود یه تاکسی گرفتم و رفتن خونه
وقتی رسیدم خونه ساعت هشت صبح بود دستمو وارد موهام کردم و یه هوفی بلندی کشیدم من امروز چیکار کردم ها روانی شدم دیونههه شدم...
ویو فلیکس
تو کل ست فلیمبرای ذهنم فقط در گیر لارا بود و این داشت اذیتم میکردم که خلاصه تموم شد ماشینو برداشتم و رفتم سمت خونه لارا باید همه چیو بفهمم...
ویو لارا
با زنگ در رو مبل خزیدم و بلند شدم رفتم سمت در وقتی درو باز کردم...
چشامو بستم دستمو آروم پشت گردنش قفل کردم یه شروع کردن به حرکت دادن لبامو روی لباش...
که تازه متوجه شدم که دارم چه گوهی میخورم!
خواستم ازش جدا شم که دستاش مانعم شد!
ویو فلیکس!
خیلی خواستمو خودمو نگه دارم ولی لباش مانعم شد فک کنم دارم بهش علاقه مند میشن یا هم دارم عقلمو از دست میدم!
خواست ازم جدا شه که مانعش شدم و با دستم کمرشو گرفتم چشامو بستم و شروع کردم به بوسیدنش که یهو...
ویو یورآ(خودم):لارا دو دستشو گذاشت رو سینه فلیکس و محکم حلش داد که فلیکس رفت عقب لارا از خجالت سرخ شده بود و حالش کم کم بعد میشد...
فلیکس خواست کاری کنه که سونگمین وارد اتاق شد
سونگمین:فلیکس بدو بیا فلیمبرداری الان شروع میشه...
فلیکس همینطور که به لارا زل زده بود گفت:باشه میام
ویو لارا
کیفی که رو مبل بود رو برداستم و بدو بدو رفتم سمت در که سونگنین گفت:نونا تو حالت خوبه؟
لارا:اره فقط باید برم
سونگمین رفت کنار که لارا بدو بدو رفت بیرون زود یه تاکسی گرفتم و رفتن خونه
وقتی رسیدم خونه ساعت هشت صبح بود دستمو وارد موهام کردم و یه هوفی بلندی کشیدم من امروز چیکار کردم ها روانی شدم دیونههه شدم...
ویو فلیکس
تو کل ست فلیمبرای ذهنم فقط در گیر لارا بود و این داشت اذیتم میکردم که خلاصه تموم شد ماشینو برداشتم و رفتم سمت خونه لارا باید همه چیو بفهمم...
ویو لارا
با زنگ در رو مبل خزیدم و بلند شدم رفتم سمت در وقتی درو باز کردم...
۸.۲k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.