عشق مغرور پارت ۱
سلام من پارک ا.ت هستم و ایرانی هستم و با خانواده م بخاطر کار بابام اومدیم کره و تو سئول زندگی میکنیم
و خانواده پول داری هستیم.
یه خواهر دارم به اسم یونا .(عکسشو میزارم) انقد کیوت و جیگره😍😍
خب ادامه تحصیلم تو کره میدم و امروز اولین روزه که میرم کلاس رقص.
خب خیلی رقص دوس دارم و پدرم بخاطر اینکه دلم نشکنه منو تو بهترین کلاس رقص در کره ثبت نام کرد که استاد های برتری آموزش رقص میدن.
منم خیلی خیلی خوشحالم 😀😀😀😀😀😀😀
امروز روز اول کلاس رقصه و دیروز با بابام رفتیم و ثبت نام کردیم و امروز باید کلاسمو شروع میکردیم. یه لباس خوشگل پوشیدم (عکسشو میزارم )و با بابا راه افتادیم و رسیدم که بابا گف:دخترم کلاس رقصت دو ساعت نیمه بعد اون راننده شخصیت میاد دنبالت باشه جیگر بابا؟
من: باشه بابایی . بوس بوس بای.
بابا:بوس به چشات بای.
من: رفتم و وارد شدم دیدم که فقط یه اقا نشسته پشت میز و داره با گوشیش ور میره.
من: بیخشید اقا کلاس رقص A+۱ کجاست؟
اقا: سلام باید شما خانم پارک ا.ت باشید مگه نه ؟
من: بله خودمم .
آقا: خب بله درست اومدین و استاد رقصتون تو کلاس منتظره و میتونید برید.
من: ممنون الان میرم. خواستم برم داخل که یادم افتاد باید تق تق بزنم به در و وارد بشم وگرنه استاد میگه که چه بی خانواده. تق ..تق
استاد (کیم تهیونگه ولی تو نمیشناسیش):بیا تو .
من: رفتم تو . سلام استاد.
تهیونگ: سلام . به من نگو استاد یا بگو تهیونگ یا ته ته .
من: امممم چشم اس.. چشم تهیونگ.
تهیونگ: باشه خوبه. وقتی وارد شد فک کردم مثل اوناس ولی نه جالب بود خیلی محترمانه وارد شدو سلام داد. اممم خوشم اومد از رفتارش تا حدی.
من: خب اممم خب ته..یونگ الان چیکار کنم؟
تهیونگ: چیکار کنیم؟
من: چرا جمع میگیرین براش؟
تهیونگ: چون منم باهات کار میکنم و بهت یاد میدم مگه آدم نیسم حتما برگ چغندرم
من: نه نه ببخشید. نمیدونستم ولی الان فهمیدم .
تهیونگ: خب پاشو و خودت رو گرم کن.
من: بله الان گرم میکنم.
تهیونگ : نگا کن باید اینطوری بری .
من: ○_○ ببخشید ولی کمی سخت نیست؟
تهیونگ: نه اصلا سخت نیس بیا تا کمکت کنم یاد بگیری.
من: باشه . بعد اومد نزدیک منم و یه قدم رفتم عقب که گفت: چرا میری عقب؟ مگه نمیگم میخوام کمکت کنم؟
من: چرا بله ببخشید . اومد نزدیک و رفت پشتم وایساد و دستاش رو گذاشت روی شونم و گفت :امیدوارم زود یاد بگیری من: اوممم ممنون. بعدش دستاشو گذاشت روی رونام که بدنم گرم شد و احساس کردم که دارم سرخ میشم پس سرمو پایین انداختم .
تهیونگ: خب باید اینطوری پاهات جلو باشه و دستت هم عقب. من: تو ذهنم: بعدش دستامو گرفت و گذاشت دستای خودش و گفت باید اینطوری دستات رو بگیری.
من: بله.
پایان پارت اول
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
و خانواده پول داری هستیم.
یه خواهر دارم به اسم یونا .(عکسشو میزارم) انقد کیوت و جیگره😍😍
خب ادامه تحصیلم تو کره میدم و امروز اولین روزه که میرم کلاس رقص.
خب خیلی رقص دوس دارم و پدرم بخاطر اینکه دلم نشکنه منو تو بهترین کلاس رقص در کره ثبت نام کرد که استاد های برتری آموزش رقص میدن.
منم خیلی خیلی خوشحالم 😀😀😀😀😀😀😀
امروز روز اول کلاس رقصه و دیروز با بابام رفتیم و ثبت نام کردیم و امروز باید کلاسمو شروع میکردیم. یه لباس خوشگل پوشیدم (عکسشو میزارم )و با بابا راه افتادیم و رسیدم که بابا گف:دخترم کلاس رقصت دو ساعت نیمه بعد اون راننده شخصیت میاد دنبالت باشه جیگر بابا؟
من: باشه بابایی . بوس بوس بای.
بابا:بوس به چشات بای.
من: رفتم و وارد شدم دیدم که فقط یه اقا نشسته پشت میز و داره با گوشیش ور میره.
من: بیخشید اقا کلاس رقص A+۱ کجاست؟
اقا: سلام باید شما خانم پارک ا.ت باشید مگه نه ؟
من: بله خودمم .
آقا: خب بله درست اومدین و استاد رقصتون تو کلاس منتظره و میتونید برید.
من: ممنون الان میرم. خواستم برم داخل که یادم افتاد باید تق تق بزنم به در و وارد بشم وگرنه استاد میگه که چه بی خانواده. تق ..تق
استاد (کیم تهیونگه ولی تو نمیشناسیش):بیا تو .
من: رفتم تو . سلام استاد.
تهیونگ: سلام . به من نگو استاد یا بگو تهیونگ یا ته ته .
من: امممم چشم اس.. چشم تهیونگ.
تهیونگ: باشه خوبه. وقتی وارد شد فک کردم مثل اوناس ولی نه جالب بود خیلی محترمانه وارد شدو سلام داد. اممم خوشم اومد از رفتارش تا حدی.
من: خب اممم خب ته..یونگ الان چیکار کنم؟
تهیونگ: چیکار کنیم؟
من: چرا جمع میگیرین براش؟
تهیونگ: چون منم باهات کار میکنم و بهت یاد میدم مگه آدم نیسم حتما برگ چغندرم
من: نه نه ببخشید. نمیدونستم ولی الان فهمیدم .
تهیونگ: خب پاشو و خودت رو گرم کن.
من: بله الان گرم میکنم.
تهیونگ : نگا کن باید اینطوری بری .
من: ○_○ ببخشید ولی کمی سخت نیست؟
تهیونگ: نه اصلا سخت نیس بیا تا کمکت کنم یاد بگیری.
من: باشه . بعد اومد نزدیک منم و یه قدم رفتم عقب که گفت: چرا میری عقب؟ مگه نمیگم میخوام کمکت کنم؟
من: چرا بله ببخشید . اومد نزدیک و رفت پشتم وایساد و دستاش رو گذاشت روی شونم و گفت :امیدوارم زود یاد بگیری من: اوممم ممنون. بعدش دستاشو گذاشت روی رونام که بدنم گرم شد و احساس کردم که دارم سرخ میشم پس سرمو پایین انداختم .
تهیونگ: خب باید اینطوری پاهات جلو باشه و دستت هم عقب. من: تو ذهنم: بعدش دستامو گرفت و گذاشت دستای خودش و گفت باید اینطوری دستات رو بگیری.
من: بله.
پایان پارت اول
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۳۷.۰k
۱۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.