p5
جین:بیا بریم
پ:باش
پ:
با جین پشت ابشار رفتیم خیلی قشنگبود دو سه تا فروشنده بود که لوازم میفروختن نگاهم به یه حلقه خورد
جین:ازش خوشت میاد؟
پ:هوم
جین:میخوای بخرمبرات؟
پ:میخری؟
جین:....به یه شرطی
پ:چی
جین:اگه شب پیشم بخوابی
پ:چ چیجین داری چیمیگی
جین:نترس نترس
پ:نم نمیترسمولی چرا یهویی
جین:ببین سنجاب کوچولو من بهت اسیبی نمیرسونمپسازمنترس
پ:نمیترسم جین
جین:مشخصه
پ:اه(ازکلافگی)
فروشنده:خب؟نمیخرین؟
جین:چرا میخریم
فروشنده:پس اقا به نامزدتون یدونه انتخاب کنین
جین:با...
پ:اون برادرمه
ف:اوه ببخشید
جین:(پوزخند)
پ:
یه حلقه رو انتخاب کردم و من با دو اومدم بیرون انگاز نمیخواستم باجین هم قدمبشم
وقتی از لبه ابشار به سختی اومدم بیرون یکی منو کبوند رو دیوار
پ:اخ
کوک:ن.اله نکن لعنتی...اه
پ:ب بسه کوک منو میترسونین دیگه
کوک:بایدمبترسی
پ:چرا؟
پ:
کوک بازوهامرو فشار داد طوری فشار داد که از چشاماشک ریخت به چشای بی رحمش نگاه کردم
کوک:وقتیگریه میکنی نازتر میشی پرینان
پ:کوک(با گریه)
کوک:جانم بیبی
پ:با بازوم
کوک:اه...بیب معذرت میخوام
پ:میخوامبرم
کوک:کجا؟
پ:میخوام برمپیش سونا(دوستش)
کوک:اوکی برو
پ:
بعد اینکه کوک دستم رو ول کرد با دو رفتم پشت درخت ...سونا رو دروغکی گفتمولم کنه...خب سونا خودش یه بوی فرند داره نیمخوام مزاحمش بشم
همینجوری نشسته بودم که کمکمداشت خوابممیبرد احساس گردمیه بچه گریه میکنه ...ولی بین یه استاد و دانش اموز دبیرستانی؟
ترسیده سرم رو بلند کردمو چیزی ندیدم
زود بلند شدمو به طرف کمپ دوئیدم که با کله به یه سینه سخت چسبیدم نمیدونستمکیه ولی همینجوری موندم
نامجون:خوبی؟
پ:نامی
نام:هوم
پ:یچیبگم
نام:بگو
پ:اههههه
پ:
دستم یه لحظه طوری فشار دادنکه انگار میخواستن بشکننش با وحشت سرمرو برگردوندمو با شوگا مواجه شدم
شوگا:پیش این لعنتی چی کار میکنی
پ:شوگا...
نام:هه(پوزخند)زیادی جوگیری هیونگ
شوگا:اح.مق(دستش رو مشت کرده)
ته:بزن شوگا...
هوپ:به خودتونبیاین
شوگا:شماها قاطی نشین
کوک:اوووو چه جمع خوبی
جیمین:بچه ها من تشنمه
یچه ها:خب؟
پ:
جیمین نگاهش برام.خیلی عجیب بود انگار میخکاستبهمحمله کنه
جین:به خودت بیا جیمین
جیمین:یکی رو پیدا کنین یا
کوک:فکرشم نکن پارک
ته:اون مال منه اون عرو...(که نامی دهنش رومیگیره)
پ:ازم چیزی قایممیکنین؟
بچه ها:ه ها؟
شرطا:
کامنت:۳۰
لایک:۴۳
پ:باش
پ:
با جین پشت ابشار رفتیم خیلی قشنگبود دو سه تا فروشنده بود که لوازم میفروختن نگاهم به یه حلقه خورد
جین:ازش خوشت میاد؟
پ:هوم
جین:میخوای بخرمبرات؟
پ:میخری؟
جین:....به یه شرطی
پ:چی
جین:اگه شب پیشم بخوابی
پ:چ چیجین داری چیمیگی
جین:نترس نترس
پ:نم نمیترسمولی چرا یهویی
جین:ببین سنجاب کوچولو من بهت اسیبی نمیرسونمپسازمنترس
پ:نمیترسم جین
جین:مشخصه
پ:اه(ازکلافگی)
فروشنده:خب؟نمیخرین؟
جین:چرا میخریم
فروشنده:پس اقا به نامزدتون یدونه انتخاب کنین
جین:با...
پ:اون برادرمه
ف:اوه ببخشید
جین:(پوزخند)
پ:
یه حلقه رو انتخاب کردم و من با دو اومدم بیرون انگاز نمیخواستم باجین هم قدمبشم
وقتی از لبه ابشار به سختی اومدم بیرون یکی منو کبوند رو دیوار
پ:اخ
کوک:ن.اله نکن لعنتی...اه
پ:ب بسه کوک منو میترسونین دیگه
کوک:بایدمبترسی
پ:چرا؟
پ:
کوک بازوهامرو فشار داد طوری فشار داد که از چشاماشک ریخت به چشای بی رحمش نگاه کردم
کوک:وقتیگریه میکنی نازتر میشی پرینان
پ:کوک(با گریه)
کوک:جانم بیبی
پ:با بازوم
کوک:اه...بیب معذرت میخوام
پ:میخوامبرم
کوک:کجا؟
پ:میخوام برمپیش سونا(دوستش)
کوک:اوکی برو
پ:
بعد اینکه کوک دستم رو ول کرد با دو رفتم پشت درخت ...سونا رو دروغکی گفتمولم کنه...خب سونا خودش یه بوی فرند داره نیمخوام مزاحمش بشم
همینجوری نشسته بودم که کمکمداشت خوابممیبرد احساس گردمیه بچه گریه میکنه ...ولی بین یه استاد و دانش اموز دبیرستانی؟
ترسیده سرم رو بلند کردمو چیزی ندیدم
زود بلند شدمو به طرف کمپ دوئیدم که با کله به یه سینه سخت چسبیدم نمیدونستمکیه ولی همینجوری موندم
نامجون:خوبی؟
پ:نامی
نام:هوم
پ:یچیبگم
نام:بگو
پ:اههههه
پ:
دستم یه لحظه طوری فشار دادنکه انگار میخواستن بشکننش با وحشت سرمرو برگردوندمو با شوگا مواجه شدم
شوگا:پیش این لعنتی چی کار میکنی
پ:شوگا...
نام:هه(پوزخند)زیادی جوگیری هیونگ
شوگا:اح.مق(دستش رو مشت کرده)
ته:بزن شوگا...
هوپ:به خودتونبیاین
شوگا:شماها قاطی نشین
کوک:اوووو چه جمع خوبی
جیمین:بچه ها من تشنمه
یچه ها:خب؟
پ:
جیمین نگاهش برام.خیلی عجیب بود انگار میخکاستبهمحمله کنه
جین:به خودت بیا جیمین
جیمین:یکی رو پیدا کنین یا
کوک:فکرشم نکن پارک
ته:اون مال منه اون عرو...(که نامی دهنش رومیگیره)
پ:ازم چیزی قایممیکنین؟
بچه ها:ه ها؟
شرطا:
کامنت:۳۰
لایک:۴۳
۲۸.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.